سخنرانی مهری عمرانی، بهناز عطارزاده و مادرهمدم در تجمع هواداران مقاومت در حاشیه دادگاه حمید نوری
همزمان با ادامه دادگاه دژخیم حمید نوری، یاران مقاومت و دادخواهان قتل عام سال ۶۷، تعداد دیگری از زندانیان زن رژیم آخوندی در سالهای ۶۰ و خانواده های قربانیان قتل عام و نسل کشی این رژیم به بیان تجربیات خود پرداختند.

زندانی سیاسی از بندرسته مهری عمرانی
مهری عمرانی، زندانی سیاسی دهه۶۰ و یکی از دادخواهان قتل عام سال ۶۷ در تظاهرات روز ۲۱ مرداد ۱۴۰۰ گفت: «تلاشهای مقاومت ایران و هزاران ساعت کار مجاهدین سرانجام توطئه اطلاعات جهنمی آخوندها برای مصادره جنبش دادخواهی و محو کردن آن از حافظه تاریخی مردم ایران را به شکست کشانید.
مجاهدین از همان روزهای اول لیستی از زندانیان شاهد قتلعام را برای مراجع قضایی سوئد و مراجع بینالمللی حقوقبشر فرستادند با این تلاشها ۲۲تن از شاهدان جنایات حمید نوری در راهروی مرگ یا خویشاوندان درجه یک شهیدان علیه او شکایت کردند. پرونده این دژخیم مملو از شهادتهای تکاندهنده مجاهدین است.
من که به مدت ۸سال از سال۱۳۶۲ تا ۱۳۷۰ در زندانهای اوین و وکیل آباد مشهد به جرم هواداری از سازمان پرافتخار مجاهدین زندانی بودم و یکی از شاهدان و بازماندگان قتلعام ۶۷ می باشم. در زندان وکیل آباد مشهد شاهد قتل عام شماری از زندانیان از جمله همرزم و همبندی قهرمانم شیرین اسلامی بودم که مادر یک دختر دو ساله بود. همچنین مادر مجاهد شمسی براری که در ۵۰ سالگی سربدار شد.
ما از دولتهای غربی و مللمتحد و شورای امنیت میخواهیم در این دوران سیاه ستم و سرکوب و گرسنگی و تشنگی در کنار مردم ایران قرار بگیرند و در ادامه مجازات دژخیم حمید نوری، خامنهای و نظام آدمخواران را از جامعه جهانی طرد کنند و خواست مردم برای محاکمه تمامی این جلادان را محقق کنند.»

بهناز عطارزاده از دادخواهان قتل عام سال ۶۷
بهناز عطارزاده، خواهر دو قربانی نسل کشی ۱۳۶۷ در جمع دادخواهان قتل عام ۶۷ در سوئد گفت: «من خواهر دو مجاهد شهید که در قتلعام ۶۷ سربدار شدند هستم. مجاهدین شهید محسن و بهروز عطارزاده. بهروز فقط ۱۶سال داشت که دستگیر شد. مدت هفت سال بدون هیچ حکمی در زندانهای اوین و ِقزل حصار بهسر برد و در تابستان ۶۷ به همراه ۳۰هزار مجاهد دیگر سربدار شد. محسن عطارزاده در زندان وکیل آباد مشهد به مدت ۱۰سال حکم گرفته بود سه سال از حکم خود را سپری کرده بود که در تابستان ۶۷ به همراه دیگر عزیزان سربدار شد.
در سال۶۷-۶۸ مادرم عکس این دو شهید را برد و به گالیندوپل، گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد در زمینه وضعیت حقوق بشر در ایران نشان داده و گفت »این دو تا بچه من یکسال است که مفقود الاثر هستند. ما درخواست رسیدگی داریم». مادرم گفته بود که من تنها نیستم مادران دیگری هم میخواستند به اینجا بیایند ولی توسط رژیم جنایتکار برای سرپوش گذاشتن بر این جنایت دستگیر شدند. حتی یک عابر جوان که بنا به درخواست یک خانواده دادخواه نامه آنها را به انگلیسی ترجمه کرده بود به همراه آن خانواده دستگیر شد».

مادری که پیکر فرزندش را هیچوقت تحویل نگرفت
مادر همدم، در جمع دادخواهان قتل عام سال ۶۷ در روز ۲۱مرداد در سوئد گفت: «من مادر ساسان سعیدپور هستم که در ۷آبان سال۶۰ دستگیر شد اما رژیم اعلام کرد که در درگیری کشته شده است. من همه جا را گشتم برای اینکه جنازهاش را بگیرم ولی ندادند. بعد از سه ماه معلوم شد که مرتب شکنجه شده و ممکن است زیر شکنجه کشته شده باشد. هیچی ازش ندارم برای اینکه حتی وصیتنامهاش را هم به ما ندادند. فقط یک شعر از او بیرون آمده که بچه ها دهن به دهن به من رسانده اند.»