بیش از هزار زندانی سیاسی سابق و خانواده های شهدای نسلکشی و قتل عام سال ۱۳۶۷ در یک کنفرانس آنلاین در روز جمعه ۵شهریور ۱۴۰۰ شرکت کردند. این کنفرانس تحت عنوان «ایران: نسلکشی و قتل عام سال ۱۳۶۷، نه به مصونیت مسئولان جنایت، آری به حسابرسی سران رژیم» به مناسبت ۳۳مین سالگرد قتل عام ۱۳۶۷ در ایران برگزار شد. حدود ۲۰۰۰نقطه از سراسر جهان با این کنفرانس در ارتباط بودند. ۱۰۰۰زندانی سیاسی مجاهد شکنجه شده در رژیم های شاه و شیخ نیز با حضور در موزه شهیدان در اشرف ۳ در کنفرانس شرکت داشتند.
همچنین تعدادی از زندانیان سیاسی سابق و خانواده های شهیدان به بیان تجربیات خود و خانواده هایشان پرداخته و بر علیه جنایتکاران حاکم بر ایران شهادت دادند. این اجتماع فوقالعاده، نوک هرم بزرگی در جامعه ایران بود که صدها هزار زندانی شکنجه شده و خانواده های ۱۲۰هزار شهید راه آزادی آن را تشکیل میدهند.

هیأت ۱۲ زندانی سیاسی از بندرسته
در قسمتی از این کنفرانس، خانم مهری حاجینژاد، زندانی سیاسی رژیم آخوندی به مدت ۴سال و ۸ماه، در میان جمعی از مجاهدین از بندرسته که شاکی رسمی در دادگاه حمید نوری می باشند در بالای سن ظاهر شد و به معرفی آنان و شهدای خانواده شان پرداخت.
خانم مهناز میمنت که ۴نفر از خویشاوندان وی، منجمله مادر و ۲برادرش توسط این رژیم ضدبشری به شهادت رسیده اند یکی از شاکیان حاضر در کنفرانس نسل کشی و قتل عام ۱۳۶۷ بود. برادر خانم میمنت، محمود میمنت در سال ۶۷ در زندان گوهردشت سربهدار شد.
خدیجه برهانی که ۶برادر و همسر یکی از برادرانش توسط این رژیم ضدبشری به شهادت رسیده اند، شاکی دیگر حاضر در این کفنرانس بود. خانواده برهانی یکی از سندهای نسل کشی این رژیم است. محمدمهدی برهانی، برادر خانم برهانی که از زندانیان زمان شاه بود در سال ۶۱ زیر شکنجه عوامل رژیم آخوندی به شهادت رسید. برادر دیگر وی، محمدعلی برهانی در شهریور سال ۶۰ در قزوین اعدام شد. احمد و محمدحسین را بعد از شکنجههای زیاد در نسلکشی و قتل عام سال ۱۳۶۷ در گوهردشت به دار آویختند و همان زمان مینو محمدی همسر محمدمهدی را در زندان قزوین سربهدار کردند.
خانم حاجی نژاد همچنین از تجربه خودش از زندان های مخوف حکومت آخوندی گفت: « نزدیک به ۵سال در زندانهای رژیم خمینی بودم. ۴نفر از بستگانم منجمله ۳برادرم احد، صمد و علی حاجینژاد به دست جنایتکاران این رژیم به شهادت رسیدند. وقتی زندان بودم بازجوها و جنایتکارها تلاش میکردند به ما القا کنند شما تنهایید و بیرون زندان کسی از شما حمایت نمیکند، ولی انسانهای آزادهای مانند شما با تلاشهایشان نگذاشتند این رژیم ضدبشری این فریبکاریهایش را پیش ببرد.»

۱۴تن از خویشاوندان سیما میرزایی به شهادت رسیدند
خانم سیما میرزایی، از بستگان سربهداران مجاهد خلق در نسلکشی و قتل عام سال ۱۳۶۷، شاهد دیگری از این جنایات ضد بشری بود که در این کنفرانس به بیان تجربیات خود پرداخت. وی در قسمت هایی از سخنانش گفت: «۱۴نفر از عزیزانم توسط رژیم آخوندی اعدام شدند. خواهرم خدیجه در سال ۶۰ دستگیر شد. او ۲ماه مدام زیر شکنجه بود در یک ملاقات کوتاه به پدرم گفته بود از من انزجارنامهای علیه مجاهدین و مصاحبه تلویزیونی میخواهند. اما این آرزو را به گور میبرند. خدیجه مثل کوه ایستاد و در زیر شکنجه سرفراز و جاودانه شد.
۷نفر از عزیزانم؛ ۲برادرم حسین و مصطفی، خواهرم معصومه و همسر برادرم مهناز یوسفی و ۳نفر از بستگانم بعد از گذراندن ۷سال زندان و شکنجه، در تابستان خونین ۶۷ همراه با ۳۰هزار زندانی قهرمان سربهدار شدند. مجاهدانی که هرگز از آرمانشان و اعتقاداتشان کوتاه نیامدند و با فریاد آزادی و درود بر رجوی قهرمانانه بر طناب دار بوسه زدند. زبان من از توصیف شجاعت آنها قاصر است. از اینکه بگویم برادرم حسین چطور نیمی از محکومیت ۷سالهاش را در سلولهای انفرادی در زیر شکنجه گذراند. از اینکه مهناز چطور سربهدار شد. دختر کوچکش تا ابد از داشتن آغوش گرم مادر محروم شد. خواهرم معصومه یکسال بود که حکم ۵سالهاش تمام شده بود ولی آزادش نمیکردند. صلواتی جلاد میگفت: «اگر او را امروز آزاد کنیم فردا در اشرف کنار مسعود رجوی خواهد بود. آنقدر در زندان نگاهش میداریم تا موهایش مثل دندانهایش سفید شود».
همانطور که مجاهد شهید اشرف رجوی گفت جهان خبردار نشد که بر مردم ایران و بر مجاهدین چه گذشت. پدر و مادرم، شبها در تنهایی خودشان ضجه میزدند و گریه میکردند اما مقابل جلادان قد علم کردند و از اعتقاد فرزندانشان حمایت کردند. آنها همراه با نوههای خردسالشان که پدر و مادرانشان زندانی بودند در سرما و گرما برای ملاقات از اوین به قزلحصار و از آنجا به گوهردشت میرفتند. جلادان بیشتر وقتها ملاقات نمیدادند و بچهها گریهکنان به خانه برمیگشتند. لاجوردی جلاد به پدرم میگفت: «من باید ریشه تو را بسوزانم چون که چند مجاهد خلق تحویل جامعه دادهای».

پزشکی که ۵ سال زندانی بود
دکتر خدیجه آشتیانی، زندانی سیاسی رژیم آخوندی به مدت ۵سال، یکی دیگر از سخنرانان در کنفرانس آنلاین نسلکشی و قتل عام سال ۱۳۶۷ بود. وی نیز به افشاگری در مورد نسلکشی و قتل عام سال ۱۳۶۷ و شخص حمید نوری پرداخت و از جمله گفت: «من مدت ۵سال در زندان بودم. اوایل در زندان قزل حصار همه ما بدون چشمبند بودیم و دژخیم حمید نوری را به دفعات زیاد دیدهام او همواره در کنار ناصریان یا مقیسهای بود.
من امروز به دادخواهی خون شهدایی آمدهام که بخشی از آنها یعنی ۳۰هزار نفر آنها در سال ۶۷ قتلعام شده اند. برادر من یکی از آنها بود که در سن ۱۹سالگی به جرم هواداری از مجاهدین دستگیر و روانه زندان شد. در ۲۷اردیبهشت ۶۷ حمید نوری و ناصریان حدود ۱۲۰نفر را از بندهای مختلف جدا کرده و به زندان اوین فرستادند. موقع انتقال، آنها را از تونل پاسداران وحشی عبور دادند که تک به تک زندانیان را مورد ضرب و شتم شدید قرار دادند. آن موقع ما شنیدیم که این عده را برای اعدام به اوین منتقل کردهاند ولی نمیخواستیم آن را باور کنیم. در آخرین ملاقات در ۳مرداد علی به مادرم گفته بود، ۲روز است که تلویزیون را از اتاقها بردهاند درب اتاقها بسته است و غذا هم ندادند و به ما گفتند همه شما را اعدام میکنیم نیازی به غذا ندارید.
عملیات کبیر فروغ جاویدان هنوز شروع نشده بود که این اقدامات انجام شده بود. این نشان میداد، قتلعام و اعدام زندانیان از قبل طراحی شده بود. پس از آن ملاقاتها قطع شد و ما تا آبان ۶۷ برای پیگیری وضعیت برادرم به جلوی زندان اوین میرفتیم. نهایتا در ۲۷ آبان ۶۷ پاسداری به خانه ما مراجعه کرد و گفت برای گرفتن ساک مهدی به کمیته تهرانپارس برویم. به این ترتیب متوجه شدیم اعدام شده است.
آن زمان ارتباطات مثل امروز نبود، هر کوچه و خیابان شهیدی داشت اما صدای ما به هیچ جا نرسید و دنیا خبردار نشد که بر مجاهدین و بر خانوادههای آنها چه گذشت. اما امروز خوشبختانه با پرچمداری خواهر مریم جنبش دادخواهی جهانی شده است و ما پشتیبانانی چون شما داریم.»

شاهد اعدام های گسترده
یکی دیگر از زندانیان سابق که به سخنرانی پرداخت خانم پروین کوهی بود، وی ۵سال و ۶ماه را در سیاهچال های رژیم آخوندی سپری کرده است در بخش هایی از سخنانش از مشاهدات خود در زندان گفت: «من در ارديبهشت سال ۶۱ در تهران دستگير شدم و حدود ۵سال ونيم در زندانهای اوين و گوهر دشت بودم كه يكسال آن را در انفرادی گذراندم. شهريور سال ۶۶ بعد از اينكه به من حكم دادند به زندان دستگرد اصفهان منتقل شدم.
در دوران زندان، شاهد اعدامهای گستردهای بودم. شبهايی را در اوين سپری کردم که صدای تيرخلاص اعدامها تا ۶۰۰نفر هم ميرسيد. اين خط خمينی بود چون بقای خودش را در فنای مجاهدين تا آخرين نفر میدانست.
همانطور كه میدانيد قتلعام علاوه بر تهران در همه شهرستانها هم به وقوع پیوست. من می خواهم در مورد قتلعام خواهران مجاهد در زندان دستگرد اصفهان شهادت بدهم.
وقتی وارد زندان اصفهان شدم مدتی در انفرادی بودم بعد كه به بند عمومی منتقل شدم از تعداد كم زندانيان بخصوص در مقايسه با زندانيان اوين تعجب كردم. از هر كس علت را سوال كردم میگفتند عدهای حكم اعدام داشتهاند قبلا اعدام شدهاند و تعدادی هم آزاد شدند و فقط حدود ۱۲نفر باقيمانده بودند. از اين تعداد چند نفر از ساير گروهها بودند كه آنها را هم تا عيد ۱۳۶۷ آزاد كردند و فقط ۹نفر هوادار مجاهدين باقی مانديم و ما را هم بدليل تعداد كم به محلی بنام بند قديم كه حياط بسيار كوچك با يكی دو اتاق داشت بردند.
روز هفتم يا هشتم مرداد سال ۱۳۶۷ ما ۹نفررا تك تك با چشمبند در اتاقی بيرون محوطه بند صدا كردند و چند سوال كردند. وقتی برگشتم متوجه شدم، ۷نفر از ما به بند برنگشتند. بعدا بصورت تلويحی از زندانبان شنيدم که اعدام شدهاند. اين موضوع من را در شوك و ناباوری زيادی فروبرد. از آنجا كه ملاقاتها قطع شده بود و همه وسايل ارتباط جمعی راديو، تلويزيون، روزنامه را گرفته بودند نمیدانستم چه اتفاقی دارد میافتد تا اينكه بعد از ۴-۳ماه ملاقاتها آزاد شد و از طريق خانوادهام متوجه گستردگی اعدامها در تهران و شهرستانها شدم و اينكه شهدای زندان اصفهان را در باغ رضوان دفن كردند.»
نه می بخشیم، نه فراموش می کنیم
اکنون ۳۳سال بعد از نسل کشی و قتل عام ۱۳۶۷، پیام خون شهیدان در جنبش دادخواهی و در قيامهای مردمی و در عزم کانون های شورشی طنین انداز است. مردم ایران از خواست برحق خود برای آزادی ایران و محاکمه خامنهای و رئيسی و اژهای بقیه جلادان دست بر نخواهند داشت. نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم.