مرضیه بانوی بزرگ آواز ایران بود. از او به عنوان صدای دلنشین رنجها و عواطف شصت ساله یک ملت، صلابت سرکش زن ایرانی در برابر سنگسار و زنستیزی رژیم ملایان، زیباترین صدای مقاومت برای آزادی، گنجینه پرافتخار و بیزوال هنر ایرانی، برجستهترین «زن هنرمند و مقاوم» در جهان معاصر، یاد می شود.
اشرف السادات مرتضایی با نام هنری مرضیه در ۱ فروردین سال ۱۳۰۳ در تهران چشم به جهان گشود. پدر و مادرش از یک خانواده هنردوست بودند و هنرمندانی از قبیل مجسمه ساز، نقاش و مینیاتوریست و موسیقیدان در فامیلش زیاد بودند. اما مادرش بود که به طور خاص او را تشویق به خواندن کرد و در همه دوران حیاتش از او پشتیبانی می کرد.
وی در این رابطه در یک مصاحبه گفت، «در زمانی که خانواده های ایرانی به ندرت فرزندان دخترشان را برای تحصیل علم می فرستادند پدر من با وجودی که یک فرد روحانی بود مرا تشویق به آموزش تحصیلات مرسوم زمان نمود. وقتی که من آغاز به خواندن کردم خواننده شدن برای زنان خیلی غیرعادی بود و در عین حال یک خواننده در آن زمان باید هم دانش مدرسه ای می داشت و هم دانش کلاسیک موسیقی و هم چنین یک صدای خوب. در ضمن استادان موسیقی زیادی باید صدای اورا تائید می کردند و همچنین تئوری موسیقی را باید به خوبی می دانست. من سالهای زیادی را به آموختن در زیر نظر استادان بزرگ موسیقی ایرانی گذراندم پیش از اینکه شروع به خواندن کنم.»
مرضیه در سال ۱۳۲۱ به جهان موسیقی و هنر وارد شد. اولین بار در تئاتر باربد نمایشنامه شیرین و فرهاد را اجرا کرد و در نقش شیرین بازی کرد. این نمایش ۳۷ شب روی صحنه بود. که برای او یک موفقیت بزرگ و سریع به بار آورد و با استقبال زیاد مردم مواجه شد.
او به عنوان یک زن جوان خوانندگی را به طور جدی و به عنوان یک کار تخصصی و غرورآفرین در سطح بالایی از نظر فرهنگی انتخاب کرد. شجاعت و پشتکار در نوآوری از ویژگی های تحسین برانگیز مرضیه بود. او به سرعت نظر استادان موسیقی را به خود جلب کرد و اولین زنی بود که توانست در برنامه گلهای رنگارنگ که برنامه ای بسیار سنگین و هنری بود آواز بخواند. مرضیه با آهنگسازان و ترانه سرایانی چون تجویدی، خرم، یاحقی، خالقی، رهی معیری و معینی کرمانشاهی کار کرد و حدود هزار تصنیف و ترانه ماندگار از خود به یادگار گذاشت که در ارتقای موسیقی ایرانی بسیار اثرگذار بود تا جایی که به سطح یک اسطوره در موسیقی ایرانی ارتقاء یافت.
مرضیه در طول دوره هنری خود ۵ بار تصانیف دو صدایی خواند که ۳ بار از آن با استاد بنان، یک بار با علی بهاری و یک بار هم با نوه دختری خود، جانان خرم بوده. چنگ رودکی که به جوی مولیان معروف شد با همکاری استاد بنان، آهنگسازی استاد روحالله خالقی و شعری از رودکی خلق شد. همین تصنیف در کنسرت سالن المپیا پاریس در سن ۸۳ سالگی که در واقع آخرین حضور او در صحنه بود با همراهی ارکستر اپرای پاریس و نیز جانان خرم نوه مرضیه که بخشهای مربوط به بنان را میخواند بازسازی و با تنظیم مجدد توسط محمد شمس بازخوانی شد.
بعد از سرکارآمدن حکومت آخوندی در ایران، مرضیه با وجودی که در اوج شکوفایی حرفه ای قرار داشت ترجیح داد سکوت کند. او به مدت ۱۵ سال به تنهایی در دهکده ای دور از تهران تنها برای ابرهای مسافر، پرنده ها و رودخانه ها می خواند. هرچند زندگی او با تاریخ و فرهنگ ایران زمین عجین بود ولی نمی خواست با خواندنش هیچ مشروعیتی به دستگاه ضدمردمی و هنرکش رژیم ملایان ببخشد.
«من همیشه برای همه خوانده ام اما ملاها صدای عشق و احساسات انسانی را به سکوت کشاندند. آنها نسیم و مهتاب و بهار و لبخند سرزمین مادری من ایران را به زندان افکندند. سرزمینی که یکی از بزرگترین تمدنها و فرهنگ های تاریخی را معرفی می کند و گهواره شعر و ادبیات و موسیقی و انسانیت بوده است و اینک در زیر ضربات شلاق یک حکومت ضدتمدن و فرهنگ، ضدزن و ضدانسانیت قرارگرفته است.»
مرضیه در سال ۱۳۷۳ ایران را ترک و پس از دیدار با مریم رجوی، رئیس جمهور برگزیده مقاومت ایران، پیوستن خود را به شورای ملی مقاومت ایران اعلام کرد. وی متعاقباً به عنوان مشاور هنری خانم مریم رجوی منصوب شد.
وی ایستادن در کنار مقاومت ایران را افتخار خود می دانست و گفت، «آمده ام تا صدایم را به مقاومت شما ملحق کنم و هر آنچه را که می توانم انجام دهم تا صدای زنان میهنم را در دنیا منعکس کنم. من مفتخرم که توسط مقاومت ایران پذیرفته شدم.»
نخستین کنسرت مرضیه بعد از جلای وطن در عراق و بر فراز تانک های ارتش آزادیبخش ملی ایران و در حضور هزاران تن از رزمندگان آزادی ایران برگزار شد.
یک سال بعد وی با اجرای کنسرتی در رویال آلبرت هال لندن، حضور موفق خود را در صحنه هنر و مقاومت ایران به ثبت رساند. در ماهها و سالهای بعد وی در شهرهای مختلف جهان از جمله لس آنجلس، دوسلدورف، استکهلم، وین، دورتموند، اوبرهاوزن، و پاریس در حمایت از مقاومت ایران کنسرت برگزار کرد.
وی همچنین در یک کنسرت بین المللی که به ابتکار استاد بزرگ موسیقی جهان یهودی منوهین در بلژیک برگزار شد به همراه معروف ترین خوانندگان از پنج قاره جهان شرکت داشت و ترانه های مشهور خود را خواند.
خروج مرضیه بانوی بزرگ آواز ایران از کشور و اعلام پیوستگی به مقاومت ایران انعکاس وسیعی در داخل و خارج ایران داشت. در یک توطئه برای باز گرداندن او به ایران رژیم آخوندی دختر او هنگامه امینی را دستگیرکرد و به عنوان گروگان نگاه داشت. خانم مرضیه در این باره گفت، «آخوندها یک زن بیگناه را دستگیرکردند تا فشار روحی شدیدی بریک مادر70 ساله بگذارند زیرا که او به جنبش مقاومت ضدآخوندی برای دموکراسی و حقوق بشر ملحق شده است. با وجود جنایات بیرحمانه برای ساکت نگاه داشتن من به این رژیم جنایتکار می گویم که گروگان گیری ظالمانه آنها عزم مرا برای دفاع از حقوق مردم تحت ستم ایران جزم تر می کند».
مرضیه به سازمانهای حقوق بشر جهانی مراجعه کرد و خواستار اقدام فوری برای آزادسازی دخترش شد. خانم امینی 42 ساله یک آرشيتکت تحصیلکرده فرانسه بود که در ایران زندگی می کرد و در اثر فشارهای سازمان های بین المللی مدافع حقوق بشر آزاد شد اما تا مدتها تحت کنترل در خانه اش بود.
سرگذشت مرضیه داستان شیرزنی بود که در هفتاد سالگی بر سارقان و غاصبان ایران و بر قاتلان هنر و موسیقی ایران شورید، تا در تولدی دیگر، زیباییهای فرهنگ و هنر و تاریخ ایران را از ایلغار رژیم ملایان نجات دهد و آنها را در بالاترین قلل هنری جهان احیا کرده و به ثبت برساند.
مرضیه بانوی عصیانگر و هنرمندی شورشی بود که علیه «بیداد زمان» به نام «گلهای سرخ میلیشیا» ترانه آزادی می خواند. یکی از آثار ماندگار خانم مرضیه «بخوان به نام گل سرخ» بود که به یاد شهیدان قتل عام سال ۶۷ و کبوتران خونین بال اعدام شده در دهه ۶۰ اجرا کرد.
«بخوان بهنام گل سرخ در صحاری شب که باغها همه بیدار و بارور گردند.»
او گل سرسبد هنرمندان و پرچمداران هنر ایران بود که تمام شهرت و محبوبیتش را در کفه مبارزه برای آزادی مردم ایران گذاشت و بر فراز تانکهای ارتش آزادی سرود مرگ ظالمان سر داد و بانگ اذان را در رویارویی تاریخی با آخوندهای زنستیز و دینفروش بر فراز منارها طنینانداز کرد.
مرضیه شورش و عصیان مجسم هنر ایران و زن ایرانی علیه رژیم زنستیز بود و هیچ وقت سر سوزنی با آنها سازش نکرد. وی علیرغم اینکه از سوی اضداد مقاومت و رژیم آخوندی تحت فشارهای سنگین قرار داشت، ولی تا پایان عمر و حتی در اوج بیماری همواره از مقاومت ایران دفاع کرد و در کنار مقاومت ایستاد تا سرانجام در ساعت ۱ بعدازظهر ۲۱ مهر ماه سال ۱۳۸۹، در سن ۸۶ سالگی در اثر بیماری سرطان استخوان در پاریس درگذشت.
بانوی بزرگ هنر ایران در آرامگاه ونگوگ در اورسوراواز در حضور خانم مریم رجوی، اعضای مقاومت ایران و هزاران تن از هموطنان و هواخواهانش به خاک سپرده شد.