در آخرین جمعه آوریل ۲۰۲۵، گورستان پرلاشز پاریس میزبان وداعی تاریخی بود: بدرود با فاطمه سعیدی، زنی که نامش با مقاومت، سوگ و شرافت گره خورده است. او که با نام «مادر شایگان» شناخته میشد، در ۹۳ سالگی چشم از جهان فروبست، اما رد گامهایش هنوز در تاریخ معاصر ایران قابل پیگیری است.
فاطمه سعیدی نماد زنی است که خانه را ترک کرد تا به جبههای از مبارزه بپیوندد. وی در دهه ۴۰، با مصطفی شعاعیان و یارانش همراه شد.
پس از شهادت پسرش نادر شایگان در خرداد ۱۳۵۲، به صفوف چریکهای فدایی خلق پیوست. وی در ۲۵ بهمن سال ۱۳۵۲ در مشهد دستگیر و زیر شکنجههای ساواک قرار گرفت. او بدون آنکه کلامی بر زبان آورد، استوار ماند و شکنجه گران را به ستوه آورد.
دو پسر دیگرش، ناصر و ارژنگ (۱۳ و ۱۱ساله)، در ۲۶ اردیبهشت ۱۳۵۵در جریان حمله ساواک به یک پایگاه چریک های فدایی خلق جان باختند؛ دانههایی که در خاک سرکوب، با خون آبیاری شدند.
او تنها یک مادر داغدیده نبود؛ زنی بود که از دل سوگ، نیرویی برای تداوم راه برانگیخت.

فاطمه سعیدی زنی بود که به مبارزهای بیامان علیه دو حکومت دیکتاتوری پهلوی و رژیم آخوندی دست زد. سالها زندان، شکنجه و تبعید را تاب آورد، بیآنکه حتی یکبار از راهی که برگزیده بود، عقبنشینی کند. وی در دی ماه ۵۷ از زندان آزاد شد.
پس از انقلاب، در تبعید نیز صدای اعتراضی ماندگار باقی ماند؛ با شجاعت در برابر تحریف تاریخ ایستاد و اجازه نداد قاتلان فرزندانش، نقش قربانی به خود بگیرند.
او در جایی گفته بود: «مرا از خانه بیرون آوردند، ولی نه با زور. بچههایم را بردند، ولی من ساکت نماندم. هر وقت از من پرسیدند مادری با اینهمه داغ چه میکند، گفتم: دانههایم را کاشتم… جوانه زدند، شاخه شدند، و حالا من در سایهشان ایستادهام.»
مادر شایگان از آن دست زنانی بود که سیاست را نه در پارلمان، بلکه در سنگر و خیابان معنا کردند؛ انقلابیونی که نه با شعار، بلکه با زخم سخن میگویند. با خاموشیاش، فصل مهمی از حافظهی مبارزاتی یک نسل به پایان رسید، اما صدایش، همچنان در رگهای تاریخ جاریست.