در انقلاب سال ۱۳۵۷ علیه شاه، زنان ایران گامی بلند به جلو برداشتند. لحظاتی از راه طولانی و پرافتخار زن ایرانی
سالگرد انقلاب سال ۱۳۵۷ و سرنگونی نظام سلطنتی در ایران، یادآور نقش گسترده و برجسته زنان در مبارزاتی است که استمرار آن این تحول شگرف را پدیدآورد که در روند تاریخ مبارزات زنان ایرانی یک جهش اساسی به شمار می رود.
تاریخنگاران ایرانی و غربی که تحولات ۱۵۰ سال اخیر ایران را بررسی کردهاند، بهروشنی به این واقعیت گواهی دادهاند که تاریخ مذکر، همواره بسیاری از قهرمانیهای زنان ایرانی را نادیده انگاشته و بخش کمی از آن را ثبت کرده است. در واقع آن چه که مانده، بخش اندکی است از بسیار، که دیکتاتورها و مرتجعین زن ستیز نتوانستهاند حذف یا تحریفش کنند و همین بخش اندک باقی مانده، نقش برجسته و پیشتاز و بنبستشکن زنان ایران را، به رغم انواع دشواریها و موانع و محدودیتها، در جنبش مشروطه و فعالیتهای سیاسی، علمی و هنری دورههای پس از آن تا به امروز، به روشنی نشان می دهد.
اما مهمترین شاخص این پیشتازی، حضور شجاعانه زنان در میدان مبارزه علیه حکومتهای استبدادی حاکم بر ایران است که عالیترین و جامعترین نشانه پیشرفت یک جامعه به حساب می آید.
از این نظر، قیامهایی که در سال ۱۳۵۷ به سرنگونی دیکتاتوری شاه انجامید، یک جهش اساسی را در مبارزات تاریخی صد ساله اخیر ایران نشان می داد و آن پدیده نوظهور حضور زنان در تظاهرات خیابانی در مقیاس وسیع و بسیار چشمگیر بود.
این حضور گسترده، قبل از هر چیز، تحت تأثیر مبارزات زنان پیشتاز مجاهد و فدایی علیه استبداد سلطنتی و در مرحله بعد فعالیتهای مادران شهیدان و خانوادههای زندانیان سیاسی بود.
در سالهای دهه 40 و 50 شمسی ورود زنان مجاهد و انقلابی همچون فاطمه امینی و اشرف رجوی به تشکیلات مخفی سازمان مجاهدین و سایر سازمانهای مبارز، انگشتشمار بود. از اینرو چنین زنانی تأثیرات ژرفی بر دختران دانشگاهی و زنان روشنفکر میگذاشتند.
اشاره یی کوتاه به زندگی مبارزاتی دو تن از نخستین زنان پیشتاز مجاهد و فدایی که در راه آزادی خلقشان جان فداکردند.
فاطمه امینی
فاطمه امینی فعالیتهای سیاسی خود را با تشکیل یک انجمن زنان مترقی آغازکرد. او پس از پایان تحصیلات دانشگاهی به عنوان آموزگار مشغول به کار شد و در ارتباط با سازمان مجاهدین خلق ایران قرارگرفت.
پس از ضربه شهریور50 که بیش از 90درصد اعضا و کادرهای مجاهدین دستگیر شدند، فاطمه مسئولیت سازماندهی خانوادههای مجاهدین جهت بهراه انداختن حرکتهای افشاگرانه و اعتراضی را بهعهده داشت و فعالیتهای گسترده یی را در این زمینه آغاز کرد. سرانجام روز 16اسفند سال53، دستگیر و روانه شکنجهگاه شد.
فاطمه قهرمان 5ماهونیم در زیر ددمنشانهترین شکنجههای دژخیمان قرار داشت. آنقدر او را شلاق زدند و آنقدر بدنش را با منقل برقی سوزاندند که دیگر جای سالمی بر پیکر نحیفش باقی نمانده بود. او در همان اولین ماه دستگیری بر اثر سوختگی شدید پشتش فلج شد. فاطمه در تمام این مدت یا در شکنجهگاه اوین بود یا در اتاقهای شکنجه کمیته یا در بیمارستان شهربانی، اما کوچکترین اطلاعاتی به دشمن نداد و هویت خود را نیز، تنها «مجاهد خلق» اعلام نمود.
فاطمه قهرمان روز 25مرداد 1354 در زیر شکنجه بهشهادت رسید.
او اولین زن مجاهد بود که در دوران نبرد با رژیم شاه خائن در زیر شکنجه شهید شد.
مهرنوش ابراهیمی
مهرنوش ابراهیمی در سال 1326 در یکی از روستاهای بابل متولد شد. در سال 1345، وارد دانشکده پزشکی شد و دو سال بعد با چنگیز قبادی ازدواج کرد. در همین سال با سازمان چریکهای فدائی خلق ایران در ارتباط قرار گرفت. تا سال 50 ضمن فعالیت سیاسی، در بیمارستانهای تهران کار می کرد. سپس عضو تیم تدارکاتی عملیات روستا شد و به طور خستگی ناپذیر در این تیم فعالیت می کرد.
روز 6 مهر ماه 1350، خانه یی در تهران که مهرنوش ابراهیمی و یکی از همرزمانش در آن ساکن بودند به محاصره مأموران ساواک در می آید. مهرنوش ابراهیمی پس از نبردی دلیرانه با مأموران ساواک جان باخت. او نخستین زن فدایی خلق بود که دلیرانه در راه رهایی خلق جان باخت.
حضور گسترده زنان در تظاهرات اعتراضی علیه شاه و انقلاب سال ۱۳۵۷
فعالیتهای مادران شهیدان و خانواده های زندانیان سیاسی، که هسته اولیهاش در مقابل زندانهای سیاسی رژیم شاه تشکیل شد، پیام ایستادگی و نبرد با دیکتاتوری را به کل جامعه رساند و زنان ایران را به طور اجتماعی درگیر مبارزه با استبداد سلطنتی کرد.
در ماههای قبل از پیروزی قیام ضدسلطنتی در ۲۲ بهمن سال ۵۷، زنان در تظاهرات کوچک و بزرگی که در شهرهای ایران علیه دیکتاتوری صورت میگرفت، شرکت داشتند.
حضور گسترده دانش آموزان و دانشجویان دختر در تظاهرات، پا به پای مردان و به تدریج کشانده شدن نسل قبلی یعنی مادران آنها به این میدان، یک گام بلند به پیش، برای زنان ایران بود.
این زنان به خیابان آمدند و خواست خود برای آزادی را فریاد زدند. آن چنان که در تاریخ ایران شرکت زنان در این ابعاد در تظاهرات سیاسی تا آن روز بیسابقه بود.
در واقع در انقلاب ۱۳۵۷ ايران، زنان به صورت یک نيروي جديد و بسیار جدی به صحنه آمدند و از نقش چشمگيري برخوردار شدند. پتانسیل فشردهیی که رها شده بود، همه جا پا به پای مردان نقش خود را ایفا میکرد و سر باز ایستادن و توقف نداشت.
زنان اولین قشری که با رژیم بنیادگرای جدید درگیر شدند
اما پس از پیروزی انقلاب، تناقضی هولناک آشکار شد. از یک سو، جامعه ایران و از جمله زنان ایران وسیعاً خواستار آزادی و دموکراسی و در حال خیز برداشتن به جلو بودند، و از سوی دیگر، قدرت سیاسی حاکم یعنی خمینی و آخوندهای سرسپرده او، بهسرعت مواضع ارتجاعی و استبدادی در پیش گرفتند و به طور مشخص در صدد مهار و کنترل این نیروی آزادشده برآمدند.
استبداد جدید، تلاش میکرد تا زنان را به خانه برگرداند و با اهرم حجاب اجباری آنها را تحت کنترل بگیرد. اما نیرویی که در جریان انقلاب ضدسلطنتی آزاد شده بود، در مقابل این خواست ایستادگی میکرد و دوران جدیدی از مبارزه زن ایرانی آغاز شد.
رودررویی زنان با حجاب اجباری و اجبارات دیگری که مدام در راه فعالیتهای آزادیخواهانه آنها سد و مانع ایجاد می کرد، از نخستین هفته های پس از پیروزی انقلاب 57 آغازشد و هر روز گستره وسیعتری پیدا کرد.
هنوز دو هفته از انقلاب بهمن57 نگذشته بود که دفتر خمینی در روز 7 اسفند با انتشار نامه یی اعلام کرد: «اجراي قانون حمايت خانواده در تمام دادگاهها متوقّف شد». به نوشته کیهان 13 اسفند، «لایحه قانونيِ “الغاي قانون خدمت اجتماعي زنان”، در جلسه 8 اسفند 57 به تأييد هيأت وزيران دولت موقت انقلاب رسيد».
کیهان 19اسفند، از برگزاری «گردهمايي هزاران زن تهراني در كاخ دادگستري در اعتراض بهحجاب اجباري» خبر داد و اعلام کرد که «در اين اجتماع بهلغو قانون حمايت خانواده نيز اعتراض شد». این تظاهرات مسالمت آمیز با هجوم نیروهای بسیج شده از سوی ایادی حکومت نوپا به نحو وحشیانه یی سرکوب شد.
دفاع مجاهدین از حق زنان برای انتخاب آزادانه پوشش
سازمان مجاهدین خلق به رغم دستور خمینی برای اعمال حجاب اجباری، در روز21 اسفند در اطلاعیه یی درباره «مسأله حجاب» اعلام کرد: «… هر موضعگيري خصمانه براي تحميل جبري هر شكلي از حجاب بر زنان اين ميهن… نامعقول و نامقبول است… انقلاب ما طبيعتاً… نميتواند جز مبشّر آزادي و رهايي تمام اقشار و طبقات و نيروهاي مردمي، صَرفنظر از هر اختلاف و تمايز جنسي، نژادي، طبقاتي و عقيدتي، باشد… بنابراين، انقلاب ما هيچگونه ترديد و انكاري را در آزادي كامل حقوقي و سياسي و اجتماعي زنان ما نميپذيرد…»
ظهور یک پدیده جدید
زنان و دختران مبارز و مجاهد ایران در این دوره، صفحه نوین و پرافتخاری را گشودند. دخترانی که در میتینگهای گروههای سیاسی، شجاعانه، سینه سپرکرده، در مقابل اذیت و آزار دسته های چماقدار ایستادگی میکردند و آنها که در هر کوچه و خیابان با فروش نشریه مجاهد و نشریات دیگر گروهها به افشاگری رژیم حاکم بر ایران می پرداختند.
این زنان چهره شهرهای ایران را تغییر دادند، بسیاری تابوهای سنتی را شکستند و الهامبخش نسلهای بعدی شدند.
همین نسل در تظاهرات مسالمتآمیز سی خرداد ۱۳۶۰، که توسط خمینی به گلوله بسته شد، شرکت داشت و در روزهای بعد با دستگیریهای گسترده، شکنجه و اعدام رو به رو شد.
اما این بار زنان صف اول ايستادگي و اعتراض در همه صحنه ها قرار گرفتند، امری که به قرار گرفتن زنان در رهبری مقاومت منجر شد.
اگرچه ایران تحت حاکمیت آخوندها با سرکوب گسترده و سیستماتیک زنان در جهان شناخته میشود، اما در مقابل، امروز، چهره زنان معترض و مقاوم و شجاع ایران، شاخص هویت زن ایرانی در جهان شده است. این واقعیتی است که هر روز در تصاویر و فیلمهای قیام ایران تکرار می شود. این نه یک پدیده خلقالساعه بلکه محصول بیش از ۱۵۰سال مبارزه زنان ایران در راه آزادی و آرمان برابری است که اکنون خود را این چنین بارز کرده است.
تردیدی نیست که در امتداد راه طولانی این پایداریها و مبارزات پیگیر و توانسوز، زن ایرانی تاریخ را ورق خواهد زد و دیکتاتوری قرون وسطایی حاکم بر ایران را سرنگون خواهد کرد.