من يك پرستار بودم، عاشق خلق و مجاهدين خلق
مرا به جرم وفاداري به وجدان شغلي ام براي نجات جان انسانهايي كه مورد ضرب و شتم و اصابت گلوله پاسداران قرار گرفته بودند، از جمله دختران دانش آموز و زنان جواني كه با تير مستقيم پاسداران در تظاهرات مجروح شده بودند، دستگير و زنداني و شكنجه كردند!!!
من شكنجه هاي زيادي را در اوين و قزلحصار متحمل شدم كه وراي طاقت انسان بود، ولي به سوگند خودم پشت نكردم و عشقم به مجاهدين و فرداي روشن ايران را به سياهي خميني نفروختم.
بعد از سپري كردن 7 سال از 15 سال محكوميتم من نيز يكي از 30000 زنداني قتل عام شده در زندانهاي سراسر ايران در تابستان 67 هستم كه منتظر دادخواهي خونم به انتظار نشسته ام!
 
  
  
 




















