صبا هفت برادران در سال ۱۳۶۱ در تهران در زندان به دنیا آمد. پدر و مادرش به خاطر مخالفت با رژیم آخوندی زندانی بودند.
صبا یک سال و نیم داشت که همزمان با آزادی مادرش از زندان بیرون آمد.
وقتی که پدرش هم از زندان آزاد شد، آنها کشور را ترک کرده و در منطقه مرزی به مقاومت پیوستند.
او در اشرف، عراق، بزرگ شد ولی با شروع جنگ خیلج فارس در سال ۱۳۶۹ او را به آلمان فرستادند تا از خطر مرگ در زیر بمبارانهای مهیب عراق در امان باشد.
صبا هفت برادران اما هرگز درد و رنج مردم خود را فراموش نکرد. او می گفت: «دیدم نمیشود در آلمان من بهترین امکانات زندگی و تحصیلی را داشته باشم اما هر روز از ایران خبرهای تکان دهنده در مورد زنان و کودکان بشنوم.»
به این ترتیب او آلمان را در سال ۱۳۷۷ ترک کرد و به اشرف بازگشت.
با شروع جنگ دیگری در عراق در سال ۱۳۸۲ دوران پرابتلائی برای صبا هفت برادران و همه زنان و مردان جوانی شروع شد که در معرض دشواریهای مبارزه علیه رژیم قرار می گرفتند. البته این نسل در طوفان وقایع بعد از جنگ و در مقابل حملات ایادی عراقی رژیم ایران، پایدار و سرفراز ایستاد.
صبا هفت برادران از جمله ۳۶ مجاهد شهیدی بود که در روز ۱۹ فروردین ۱۳۹۰ در آن نبرد نابرابر جان بر سر پیمان نهادند.
در آن روز، رزم آوران مجاهد در مقابل یک ستون متشکل از ده تیپ و گردان زرهی، پیاده و مکانیزه نیروهای عراقی وابسته به خامنه ای که به درخواست رژیم ایران به شهر اشرف حمله کردند، ایستادند. قصد مهاجمین قتل عام همه ساکنان بیدفاع، در هم کوبیدن و ویرانی اشرف و نابودی کامل اپوزیسیون بود.
دستهای رزم آوران آزادی خالی بود و بدنهایشان بی سپر. سر و قلب آنها هدف مستقیم شلیک گلولهها بود. حداقل ۲۲نفر با خودروی زرهی زیر گرفته شدند. محلهای مسکونی هدف گلولههای توپ قرار گرفت. و حتی از رساندن مجروحان در حال اغما به بیمارستان جلوگیری میشد.
شلیک زرهیها و تیربارها بهطور فشرده و سنگین بیش از ۶ساعت ادامه داشت. هدف قتل عام همه ساکنان اشرف بود. ۱۸۰ نفر هدف تیر مستقیم قرار گرفتند. تعدادی از گروگانهای مجروح بهشهادت رسیدند و حدود ۳۰۰ نفر مجروح شدند.
اما ساکنان اشرف مصمم و مستحکم ایستادند تا نگذارند دشمن شهر شرف و پایداری در مقابل رژیم را اشغال کند، شهری که قلب تپنده و کانون مقاومت مردم ایران بود.
روزی که صبا هفت برادران هدف شلیک قرار گرفت و از ناحیه ران دچار خونریزی شدید شد، تنها ۲۹ سال داشت.
نیروهای عراقی مانع از انتقال او به بیمارستان می شدند و می خواستند این کار را هرچه بیشتر به تأخیر بیاندازند. و نهایتاً نیز اجازه ندادند صبا از بانک خون، خون دریافت کند امری که نهایتاً منجر به مرگ صبا شد.
آخرین کلمات صبا این بود: «ما تا آخرش ایستاده ایم، تا آخرش می ایستیم.»
صبا با این کلمات و با پایداری شگفتش، تبدیل به سمبل نبرد حماسی ۱۹ فروردین ۱۳۹۰ در اشرف شد.