گزارش اوت ۲۰۲۵: سرکوب دوگانه زندانیان سیاسی و خانواده‌هایشان

گزارش اوت ۲۰۲۵: سرکوب دوگانه زندانیان سیاسی و خانواده‌هایشان

سرکوب دوگانه زندانیان سیاسی و خانواده‌هایشان؛ هراس رژیم از اعتراضات و قیام

سرکوب دوگانه زندانیان سیاسی و خانواده‌هایشان؛‌ هراس رژیم از اعتراضات و قیام

گزارش اوت ۲۰۲۵: در ماه اوت شاهد اوج‌گیری فشارهای سرکوبگرانه رژیم ملایان علیه زندانیان سیاسی، به‌ویژه زندانیان مجاهد، و خانواده ‌های آنها بودیم. در این بازه زمانی، زندان‌های بدنامی چون قرچک ورامین، تهران بزرگ (فشافویه)، اوین و قزلحصار کرج صحنه تشدید شکنجه سفید زندانیان و اعمال محرومیت‌های شدید حقوقی و درمانی بر آنها به خصوص در فصل تابستان بودند.

خانواده‌های زندانیان سیاسی نیز از این سرکوب در امان نمانده و بازداشت، گروگانگیری، تهدید و فشارهای روانی را تجربه کردند. در عین حال تعداد بی سابقه ای از شهروندان تحت عناوین مختلف از جمله شرکت در اعتراضات علیه قطعی مکرر آب و برق دستگیر و روانه زندان ها می شوند.

در همین ماه شاهد افزایش اعدام زنان زندانی در زندان های مختلف کشور بودیم. تنها در فاصله ۳۰ ژوئیه تا ۲۹ اوت یعنی ظرف یک ماه ۸ زن زندانی در ایران اعدام شده اند. آمار اعدام زنان در سال ۲۰۲۵ تاکنون به ۳۲ نفر بالغ شده و رکورد بی سابقه جدیدی برجای گذاشته است.

تأیید حکم اعدام شریفه محمدی، فعال کارگری و زندانی سیاسی کرد، نیز یکی از نشانه‌های این موج جدید سرکوب است.

بازداشت گسترده زندانیان سیاسی سابق و خانواده ها

ده‌ها زندانی سیاسی سابق و هوادار مجاهدین بار دیگر هدف یورش نیروهای امنیتی قرار گرفتند.

فاطمه ضیایی آزاد (حوری)، ۶۸ساله روز ۱۵ مرداد ۱۴۰۴ در یورش به خانه‌اش برای هفتمین بار دستگیر شد. این زندانی سیاسی دهه ۶۰ هوادار سازمان مجاهدین خلق تاكنون ۱۳سال را در زندان‌های فاشيسم دینی سپری کرده و از بيماری ام.اس رنج می‌برد. بازداشت مجدد وی در حالی است که پزشکان پیش‌تر هشدار داده بودند ادامه حبس می‌تواند جان او را به‌طور جدی به خطر اندازد.

فاطمه ضیایی آزاد

صبح روز سه‌شنبه ۳۱ تیر ۱۴۰۴، حدود ۴۰ مأمور امنیتی با یورش خشونت‌آمیز به منزل لیلا صارمی در بروجرد، وی و همسرش را بدون ارائه هیچ‌گونه حکم قضایی بازداشت و با ضرب و شتم به زندانی در بروجرد منتقل کردند.

از راست به چپ: رضا معظمی گودرزی (شهید آبان ۹۸)، احمد معظمی گودرزی، لیلا صارمی و فرزاد معظمی گودرزی

لیلا صارمی، دختر زنده یاد علی صارمی، از اعضای سرشناس سازمان مجاهدین خلق است که پس از تحمل ۲۴ سال حبس در زندان های شاه و آخوندها، در دی‌ماه ۱۳۸۹ در زندان اوین اعدام شد. لیلا صارمی همچنین مادر زندانی سیاسی فرزاد معظمی ۲۷ساله است؛ که به اتهام «اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور» در تیپ ۲ زندان فشافویه محبوس و تحت شکنجه‌های جسمی و روانی قرار گرفته و مدتی نیز در قفس نگه داشته شده است.

متعاقباً حوالی ساعت ۵ صبح چهارشنبه ۸ مرداد ۱۴۰۴، منزل لیلا صارمی برای دومین‌بار ظرف کمتر از ده روز هدف یورش مأموران امنیتی قرار گرفت. این حمله که توسط نیروهای وزارت اطلاعات و مأموران لباس‌شخصی صورت گرفت، با هدف بازداشت رزیتا معظمی گودرزی، دختر لیلا صارمی انجام شد ولی به دلیل عدم حضور رزیتا در منزل، نافرجام ماند.

رزیتا معظمی به همراه فرزاد معظمی

هدف از بازداشت و شکنجه لیلا صارمی، وادار کردن دخترش رزیتا معظمی به تسلیم خود و اعمال فشار بر پسر او فرزاد معظمی گودرزی برای همکاری با رژیم است.

در یک پرونده‌ دیگر، همسر و سه فرزند زندانی سیاسی عرب محکوم به اعدام، مسعود جامعی، بازداشت و محاکمه شدند تا بر این زندانی فشار بیشتری وارد شود.

خواهر زندانی سیاسی شاهرخ دانشورکار

اعدام دو زندانی سیاسی مجاهد بهروز احسانی و مهدی حسنی در سحرگاه ۵ مرداد ۱۴۰۴ خانواده های زندانیان سیاسی محکوم به اعدام را بیش از پیش نگران کرده و تحت فشار قرار داده است. آنها به رغم تهدید و فشار امنیتی رژیم، هر هفته در روز سه شنبه، در همبستگی با کارزار سه شنبه های نه به اعدام دست به اعتراض زده و خواستار لغو احکام اعدام و آزادی زندانیان سیاسی می‌شوند.

علاوه بر این، خواهر زندانی سیاسی محکوم به اعدام اکبر دانشورکار (شاهرخ) نیز در یک پیام ویدئویی که روز ۲۷مرداد منتشر شد از بی‌خبری مطلق خانواده از سرنوشت برادرش پس از انتقال اجباری به قزلحصار خبر داد. او از جامعه جهانی خواست صدای خانواده‌هایی باشند که دو بار شکنجه می‌شوند: یک بار در زندان‌ها و بار دیگر در خانه‌هایشان.

وی فاش ساخت که از ۱۵ مرداد ماه هیچ اطلاعی از سرنوشت برادرش ندارند، و به همین دلیل مادرش دچار حمله قلبی شده و پدرش به شدت بیمار و در بخش مراقبت های ویژه به سر می برد.

شاهرخ دانشورکار، ۵۸ ساله، مهندس عمران است و در دی ماه ۱۴۰۲ دستگیر شد. وی در میان پنج زندانی سیاسی بود که به‌طور خشونت‌آمیز از زندان فشافویه (زندان تهران بزرگ) به زندان قزلحصار کرج منتقل شدند. این زندانیان به زور از سایر زندانیان سیاسی که به زندان اوین منتقل می‌شدند جدا شدند؛ اقدامی که به‌عنوان تاکتیکی عمدی برای ایجاد رعب، قطع ارتباط و افزایش فشارها در آستانه‌ اعدام احتمالی محکوم شده است.

خواهر او با محکوم کردن قساوت رژیم گفت: «فکر می کنم این خیلی بی عدالتیه به خاطر گناهی که بچه های ما مرتکب نشده اند، که حکمی به این شدت و حدت بخواهند راجع به آنها انجام بشود. جوامع بین المللی صدای ما باشند، برادر من و بقیه هم پرونده ای ها و تا آنجا که می دانم، کسانی را که دیده ام، آدم های بینهایت با سواد، بینهایت بزرگ هستند که دغدغه شان فقط میهن است، دغدغه شان فقط زندگی است. دغدغه شان این است که مردم آسایش داشته باشند.»

او در ادامه بر رنج دوگانه‌ای که رژیم بر خانواده‌ها تحمیل می‌کند تأکید کرد و خطاب به مردم ایران و جامعه بین‌المللی افزود: «من از همه خواهش می کنم، از جوامع بین المللی، هموطنان عزیزم، صدای ما خانواده هایی باشند که واقعا مورد ظلم واقع شده ایم. ما خانواده ها، زندانیان‌مان دارند در زندان با مشکلات دست و پنجه نرم می کنند، و ما خانواده ها به نوعی دیگر داریم شکنجه می‌شویم.»

تابلوی سردر ورودی زندان قرچک (ندامتگاه شهر ری)

زندان قرچک؛ کوره‌ای برای نابودی تدریجی زنان زندانی

گزارش‌های رسیده از زندان قرچک، تصویری تکان‌دهنده از یک بحران انسانی ارائه می‌دهد. قطع برق روزانه تا پنج ساعت در اوج گرما، نبود هرگونه وسیله سرمایشی، و شرایط زیستی غیرقابل تحمل از جمله این فجایع هستند.

زندانیان در قرچک نه‌تنها با گرمای کشنده و قطع برق، بلکه با کمبود شدید آب آشامیدنی و نبود امکانات اولیه بهداشتی دست‌وپنجه نرم می‌کنند. تنها سه دوش و سه توالت برای ده‌ها زن در نظر گرفته شده و سیستم فاضلاب هواخوری به‌شدت آلوده، محل تجمع حشرات و موش‌هاست. بسیاری از زنان مجبورند روزها را در این محیط متعفن و مملو از حشرات بگذرانند، در حالی که بخشی از آنان با بیماری‌های مزمن، کهولت سن و ضعف جسمی شدید مواجهند. از سوی دیگر هیچ پزشک معتمد و امکانات اورژانسی در اختیار زندانیان قرار ندارد.

این وضعیت زندانیانی که دچار بیماری نیستند را بیمار و حال بیماران را وخیم تر کرده است. به خصوص که طی هفته های اخیر، ویروسی ناشناخته در میان زندانیان شیوع یافته و با علائمی چون استخوان‌درد شدید، گرفتگی صدا، عفونت‌های حاد تنفسی، ضعف جسمانی و کمبود اکسیژن، وضعیت آنان را بحرانی‌تر کرده است.

قطع آب و برق در ۲۷ مرداد موجب شد مسئولان زندان از پخت و توزیع غذا خودداری کنند؛ اقدامی که بسیاری از زنان را، به‌ویژه آنان که توان خرید از فروشگاه زندان را ندارند، با گرسنگی و ضعف شدید مواجه کرد.

معصومه عسگری

اعمال فشارهای غیرانسانی بر زنان زندانی سیاسی در زندان قرچک

شامگاه شنبه ۵ مرداد ۱۴۰۴، دو زندانی سیاسی، معصومه عسگری، یک معلم سرپرست خانوار، و معصومه نساجی (فرح)، ۶۲ساله، به دلیل اعتراض به وضعیت غیرانسانی زندان قرچک و به منظور تنبیه به سلول انفرادی منتقل شدند. این دو زندانی نسبت به شرایط بحرانی بهداشت، تغذیه نامناسب، و برخوردهای تهدیدآمیز مسئولان زندان اعتراض کرده بودند.

خانم نساجی از بیماری تنفسی و برونشیت حاد رنج می برد. اخیرا درخواست عدم تحمل کیفر این زندانی توسط پزشکی قانونی تایید شده بود، با این حال او به دلیل کارشکنی دادستان پرونده، کماکان دوران محکومیت خود را در زندان سپری می کند.

معصومه عسگری به بیماری‌های مزمن از جمله دیابت، مشکلات کلیوی و کبدی و اختلالات عصبی مبتلاست. این مشکلات سلامتی با جراحات قبلی که شامل چندین شکستگی در پاهای او می‌شود، تشدید شده است. با وجود شدت این بیماری‌ها، او از دسترسی به درمان‌ پزشکی ضروری محروم است.

ارغوان فلاحی

زندانی سیاسی دیگر ارغوان فلاحی، ۲۴ساله از هواداران مجاهدین،  پس از ۲۰۰ روز بلاتکلیفی و شکنجه، به زندان مخوف قرچک منتقل شد؛ جایی که شرایط غیرانسانی آن با قطع برق طولانی‌مدت، کمبود آب آشامیدنی و فقدان امکانات بهداشتی، جان زندانیان را به خطر می اندازد.

ارغوان فلاحی بیش از شش ماه تحت بازجویی‌های فشرده و شکنجه‌های روانی و جسمی قرار داشت. پس از دو ماه حبس در سلول انفرادی در زندان فشافویه و یک دوره ناپدیدسازی و نگهداری در مکان نامعلوم، به زندان قرچک  و به سالن زنان زندانی سیاسی انتقالی از بند زنان اوین منتقل شد.

راحله راحمی پور

روز سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، زندانی سیاسی راحله راحمی پور از خانواده های دادخواه دهه ۶۰، پس از زمین‌خوردن در زندان قرچک ورامین و با تشخیص خطر خونریزی داخلی به بیمارستان منتقل شد. پزشکان پس از معاینات اولیه، دستور انتقال فوری او از بیمارستان مفتح ورامین به بیمارستان پاکدشت را صادر کردند و در نهایت، این زندانی در بخش مراقبت‌های ویژه (ICU) بستری شد.

راحله راحمی‌پور که بیش از ۷۰سال دارد از بیماری های مختلف از جمله تومور مغزی، ناراحتی قلبی و فشار خون بالا رنج می برد و پزشکی قانونی پیشتر تأکید کرده بود که او توان تحمل کیفر را ندارد. اما مقامات رژیم به وضعیت بحرانی وی اعتنایی نکرده و حتی پس از زمین خوردن و با وجود تشخیص خطر خونریزی داخلی، تنها با شرط بستن دستبند و پابند او را به بیمارستان منتقل کردند و هم اکنون نیز او را به زندان بازگردانده اند.

مریم اکبری منفرد

زندانی سیاسی دیگر مریم اکبری منفرد از آبان ۱۴۰۳ با نقض اصل تفکیک جرائم در میان زندانیان عادی در زندان قرچک به سر می برد. در اوائل ماه مرداد، یک درگیری خونین در بند زندانیان جرائم عادی که منجر به بریدگی شاهرگ یک زن زندانی افغان شد، بار دیگر فقدان تفکیک بین زندانیان سیاسی و محکومان جرائم خشن را آشکار کرد. این وضعیت، تهدیدی دائمی برای جان مریم اکبری منفرد و سایر زندانیان سیاسی به شمار می‌رود.

زندانی سیاسی مقاوم مریم اکبری منفرد در شانزدهمین سال حبس خود، همچنان بدون حتی یک روز مرخصی در شرایطی به‌سر می‌برد که هم جانش به دلیل ناامنی محیط زندان و هم سلامتی‌اش به دلیل محرومیت از درمان در معرض خطر جدی قرار دارد.

از بیماری‌های متعددی مانند اختلال تیروئید، روماتیسم مفصلی، دیسک کمر و مشکلات کبد رنج می‌برد، اما با وجود وخامت شرایط جسمی، از دسترسی به مراقبت‌های تخصصی محروم است؛ محرومیتی که می‌تواند پیامدهای جبران‌ناپذیری برای سلامتی او داشته باشد.

الهه فولادی

 زندانی سیاسی الهه فولادی به دلیل بیماری قلبی، با وخامت شدید وضعیت جسمانی اش روبه‌روست. الهه فولادی، متولد ۱۳۵۷ در خلخال، متأهل و مادر یک فرزند است. وی که دانشجوی سال آخر دانشگاه بود در ۳ بهمن ۱۳۹۸ به همراه همسرش در فرودگاه بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. پس از چند ماه بازجویی، در مرداد ۱۳۹۹ با قید وثیقه آزاد شد. اما در ادامه، دادگاه انقلاب تهران او را به اتهام «اجتماع و تبانی از طریق ارتباط با سازمان مجاهدین خلق و «تبلیغ علیه نظام» به هشت سال زندان تعزیری محکوم کرد. وی در تاریخ ۲ تیرماه ۱۴۰۴ به همراه دیگر زندانیان سیاسی از بند زنان در زندان اوین به زندان قرچک منتقل شد.

مسئولان حفاظت زندان اخیراً او را با دستبند و پابند به بیمارستان منتقل کرده و دستور بستری اجباری وی در یک مرکز روانپزشکی صادر شده است؛ اقدامی که مصداق آشکار شکنجه روانی و تلاش برای درهم‌شکستن روحیه زندانیان سیاسی است.

این اقدام با اعمال خشونت مأموران زندان قرچک صورت گرفته و نگرانی‌ها نسبت به سرنوشت الهه فولادی را به‌شدت افزایش داده است. انتقال زندانیان سیاسی به مراکز روانپزشکی در رژیم ایران، اغلب همراه با تجویز داروهای ناشناخته و درمان‌های تحمیلی است که آثار جبران‌ناپذیری بر سلامت جسمی و روانی آنان برجای می‌گذارد.

الهه فولادی پیش‌تر نیز در دوران بازداشت اولیه در شهر خلخال، تحت فشارهای غیرقانونی قرار گرفته و به‌گفته نزدیکانش، مأموران اطلاعات به او آمپول‌های ناشناخته تزریق کرده بودند. اکنون تکرار چنین تهدیدی، بار دیگر خطر جدی علیه سلامت و امنیت این زندانی سیاسی را یادآور می‌شود.

در همین زندان، آذر کروندی مبتلا به بیماری قلبی و دیسک گردن است؛ مولود صفایی به جراحی فتق دیافراگم نیاز فوری دارد؛ پروین میرآسان و مریم بانو نصیری مبتلا به بیماری‌های مزمن و ناتوان‌کننده هستند اما بدون دسترسی به بیمارستان، رسیدگی پزشکی و درمان نگاه داشته شده اند.

آذر کروندی

شکنجه سفید زنان زندانی سیاسی در زندان دولت آباد اصفهان

از سوی دیگر، با انتقال تمامی زنان زندانی استان اصفهان به زندان دولت‌ آباد، این زندان به کانون تازه‌ای برای نقض گسترده حقوق زندانیان، به‌ویژه زنان زندانی سیاسی، تبدیل شده است.

زندان دولت آباد دو بخش مجزا دارد: یکی تحت کنترل مستقیم سپاه پاسداران و دیگری تحت نظارت پلیس امنیت اخلاقی و نیروی انتظامی. با این حال، در هیچ‌یک از این دو بخش، اصل تفکیک جرائم رعایت نمی‌شود. زنان زندانی سیاسی در کنار زندانیانی با جرائم خشن، از جمله قتل و سرقت مسلحانه، نگهداری می‌شوند؛ وضعیتی که به صراحت مغایر با کنوانسیون‌های بین‌المللی حقوق بشر است.

در پاسخ به اعتراض زندانیان سیاسی نسبت به این شرایط خطرناک، مسئولان زندان با تحقیر و تمسخر، آنان را «مجرمینی مانند بقیه» می‌خوانند. تنها گروهی که در بندی جداگانه نگهداری می‌شود، متهمان مالی هستند.

بنا بر گزارش‌های موثق، زنان زندانی سیاسی در زندان دولت آباد هدف آزارهای سیستماتیک و فشارهای مضاعف قرار دارند. در مواردی، زندانیان با سوابق جنایی سنگین و وضعیت روانی نامتعادل، از سوی مسئولان زندان تحریک یا حتی اجیر می‌شوند تا به زندانیان سیاسی حمله کنند یا علیه آن‌ها گزارش‌های ساختگی ارائه دهند. این اقدامات نه‌تنها امنیت جسمی و روانی زندانیان سیاسی را تهدید می‌کند، بلکه مقدمه‌ای برای پرونده‌سازی‌های تازه علیه آنان نیز بوده است.

یکی از زندانیان سابق در گزارشی محرمانه می‌گوید: «در این زندان هر لحظه باید منتظر حمله باشی. حتی نفس کشیدنت هم زیر نظر است.»

شرایط زیستی در این زندان به‌طور نگران‌کننده‌ای غیرانسانی است. خانواده‌ها از ارسال اقلام ابتدایی مانند پتو، لباس، یا لوازم بهداشتی برای عزیزانشان منع شده‌اند. فضای زندان آلوده، پر از ساس و حشرات گزنده است و زندانیان مجبورند روی پتوهای چرک و فرسوده بخوابند. در نامه‌ای محرمانه، یکی از زندانیان نوشته است:«هر شب با ترس از نیش حشرات به خواب می‌رویم. لباس‌ها بوی تعفن گرفته و امکان شست‌وشوی آن‌ها وجود ندارد.»

تأیید حکم اعدام شریفه محمدی، فعال کارگری توسط دیوان عالی رژیم

روز ۲۵ مرداد ۱۴۰۴، وکیل شریفه محمدی اعلام کرد که دیوان عالی رژیم، حکم اعدام این فعال کارگری را تأیید کرد؛ حکمی که پیش‌تر به دلیل ایرادات حقوقی نقض شده بود. این فعال کارگری کرد، در دوران بازجویی تحت فشارهای شدید برای اعتراف اجباری قرار گرفته است. تأیید حکم او نشان می‌دهد که رژیم برای ایجاد رعب عمومی، حتی از نقض آشکار قواعد قضایی نیز ابایی ندارد.

شریفه محمدی در زندان لاکان رشت در انتظار اجرای حکمی است که نه بر اساس عدالت، بلکه صرفاً برای خاموش کردن صدای اعتراض صادر شده است.

شریفه محمدی

فراخوان به جامعه جهانی

سرکوب کنونی را نمی‌توان جدا از بحران‌های عمیق سیاسی، اقتصادی و اجتماعی رژیم تحلیل کرد. حاکمیت آخوندی با چالش هایی مانند انزوای بین‌المللی، بحران اقتصادی، فساد فراگیر، و نارضایتی اجتماعی فزاینده و جامعه ای جوشان و آبستن قیام های بنیان کن در بن‌بست کامل و در لبه سرنگونی قرار دارد.

سیاست سرکوب و اعدام نشانه‌ای از قدرت نیست، بلکه بیانگر ضعف و عدم ثبات است. هرچه رژیم بیشتر در باتلاق بحران فرو می‌رود، شدت سرکوب علیه مخالفان و به طور خاص هواداران مقاومت و خانواده‌های آنان بیشتر می‌شود تا مانع از گسترش قیام ها شود.

اکنون بیش از هر زمان دیگری ضرورت دارد که اشخاص و ارگانهای مدافع زنان و نهادهای بین‌المللی دست به اقدام فوری بزنند.

کمیسیون زنان شورای ملی مقاومت از کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل، شورای حقوق بشر، گزارشگر ویژه در امور ایران و تمامی مدافعان حقوق بشر می‌خواهد:

سکوت در برابر این جنایات به‌معنای همدستی با دیکتاتوری زن ستیز آخوندی حاکم بر ایران است. امروز صدای خانواده‌ها روشن و هشداردهنده است: اگر جامعه جهانی به‌موقع اقدام نکند، فردا قربانیان بیشتری در راه خواهند بود.

خروج از نسخه موبایل