زنان ایران: از پیشتازی در انقلاب تا شکوفایی بهار آزادی

زنان ایران: از پیشتازی در انقلاب تا شکوفایی بهار آزادی

به مناسبت سالگرد انقلاب ۱۳۵۷ ایران که به سرنگونی دیکتاتوری شاه انجامید، این مقاله [1] به بررسی نقش زنان پیشتاز ایران در این جنبش مردمی می‌پردازد. حضور زنان در تمام نقاط عطف این انقلاب، از مبارزات مخفیانه تا اعتراضات میلیونی، تصویرگر یکی از تاثیرگذارترین فصول تاریخ ایران است. آنان نه تنها در پیشبرد اهداف انقلاب، بلکه در تحقق حقوق انسانی و اجتماعی خود نیز مبارزه‌ای بی‌وقفه انجام دادند.

زنان پیشتاز در مسیر انقلاب: عبور از موانع جامعه سنتی

از اواسط دهه ۴۰، دو جریان قدرتمند اپوزیسیون در عرصه سیاسی ایران ظهور کردند که مبارزات نیروهای میهن‌پرست، آزادی‌خواه، و روشنفکران انقلابی عمدتاً حول این دو جریان شکل گرفت. یکی از این دو جریان، سازمان مجاهدین خلق ایران بود. آنچه سازمان مجاهدین را از سایر گروه‌های سیاسی آن زمان متمایز می‌کرد، ایدئولوژی مترقی، رویکرد واقع‌بینانه، و به‌ویژه دیدگاه‌ها و مواضع نوآورانه آن در رابطه با مسئله زنان و حقوق آن‌ها بود. این سازمان با تأکید بر تنظیم روابط برابر میان زنان و مردان و رد قاطعانه تبعیض جنسیتی، فضایی الهام‌بخش برای روشنفکران، جوانان، و به‌ویژه زنان ایجاد کرد.

برای زنان، به‌ویژه آن‌ها که به مجاهدین سمپاتی داشتند، پیوستن به صفوف مبارزه مخفیانه چالشی عظیم بود. آن‌ها باید از یک سو تابوهای اجتماعی، از جمله این باور که سیاست و مبارزه تنها متعلق به مردان است، را پشت سر می‌گذاشتند و از سوی دیگر، سنت‌های محدودکننده خانوادگی را کنار می‌زدند. در بسیاری از خانواده‌های سنتی، فعالیت اجتماعی و سیاسی دختران تنها به رفت‌وآمد به مدرسه و ملاقات همکلاسی‌ها در محیط‌های امن محدود می‌شد. هرگونه فعالیت فراتر از این، ممنوع و حتی تابو تلقی می‌شد، چه برسد به اینکه به یک جنبش زیرزمینی بپیوندند و زندگی مخفی را در پیش گیرند.

با وجود این محدودیت‌های سخت، شماری از زنان شجاع، با غلبه بر این موانع اجتماعی و خانوادگی، به گروه‌های مبارز پیوسته و زندگی مخفیانه‌ای را آغاز کردند. در اوایل دهه ۵۰، بسیاری از این زنان پیشتاز و قهرمان توسط ساواک دستگیر شدند، شکنجه‌های وحشیانه‌ای را تحمل کردند، و برخی از آنان در زندان‌های رژیم شاه در زیر شکنجه کشته شده یا تیرباران شدند یا در درگیری‌های خیابانی با پلیس مخفی شاه به شهادت رسیدند. این زنان، با شجاعت بی‌نظیر خود، فصل تازه‌ای از مقاومت و مبارزه را در تاریخ معاصر ایران رقم زدند.

فاطمه امینی و نخستین شهیدان زن: طلایه‌داران مقاومت

در روزهایی که سایه سیاه ساواک بر همه جا گسترده بود، شرایط سخت سیاسی، امکان عضوگیری گسترده را به‌ویژه از میان زنان، برای سازمان‌های مخفی محدود کرده بود. جنبش‌های انقلابی، که در ابتدای مسیر بودند، عمدتاً مردان را در صفوف مقدم مبارزه می‌دیدند، در حالی که زنان اغلب نقش پشتیبان را ایفا می‌کردند. آنان با ارتباط‌گیری با خانواده‌ها و هواداران جنبش، به جمع‌آوری کمک‌های مالی و لجستیکی می‌پرداختند و پایه‌های مقاومت را تقویت می‌کردند.

در این میان، زنانی بودند که فراتر از مرزهای تعیین‌شده سنت و محدودیت‌ها قدم گذاشتند و به نمادهایی از شجاعت و مقاومت تبدیل شدند. یکی از این پیشتازان، فاطمه امینی بود، آموزگار ۳۱ ساله‌ای که فارغ‌التحصیل دانشگاه مشهد و از اعضای سازمان مجاهدین خلق بود. فاطمه فعالیت‌های سیاسی خود را از سال ۱۳۴۲ آغاز کرد و به‌واسطه ارتباط گسترده‌اش با خانواده‌های مجاهدین و اعضای زندانی سازمان، نقشی کلیدی در تقویت ارتباطات جنبش داشت. او سرانجام در پی یک قرار دستگیر شد و طی پنج ماه و نیم شکنجه‌های طاقت‌فرسا، مقاومت مثال‌زدنی از خود نشان داد. او حتی در برابر شکنجه‌های وحشیانه، که باعث فلج شدنش شد، لب به اعتراف نگشود. فاطمه امینی، که بر اثر این شکنجه‌ها جان باخت، به نخستین زن شهید در سازمان مجاهدین تبدیل شد؛ اما او تنها نبود.

زنانی چون مهرنوش ابراهیمی، اولین زنی که در پاییز ۱۳۵۰ در درگیری خیابانی با ساواک به شهادت رسید، اشرف ربیعی (رجوی)، نرگس عضدانلو، بهجت تیفتکچی، شیرین معاضد (فضیلت کلام)، زهرا گودرزی و مرضیه احمدی اسکوئی، به همراه مادران قهرمانی چون زهرا نوروزی (عزیز رضایی)، معصومه شادمانی (مادر کبیری) و عزت غروی، نمونه‌هایی از زنانی بودند که با گذر از تمام موانع اجتماعی و سیاسی، در مسیر مبارزه انقلابی گام نهادند.

در روزگار مبارزه با دیکتاتوری شاه، کمتر کسی می‌دانست که این زنان قهرمان، در پشت دیوارهای بلند شکنجه‌گاه‌ها و میدان‌های اعدام، چه نبرد عظیمی را پیش می‌برند. نبردی که روح آن‌ها را از جنس استقامت، ایمان و امید می‌ساخت. در شرایطی که رژیم شاه شکست‌ناپذیر به نظر می‌رسید و افق پیروزی هنوز در تیررس نگاه نبود، این زنان همچنان استوار، برای احقاق حقوق خلق خود جنگیدند و فصل تازه‌ای از مقاومت را رقم زدند.

این داستان زنان شجاعی است که با ایثار جانشان، به جنبش‌های انقلابی روح تازه‌ای بخشیدند و نامشان در صفحات تاریخ به نمادی از شجاعت و امید تبدیل شد.

نقش مادران و خانواده‌های زندانیان سیاسی: صدای عدالت در قلب سرکوب

هم‌زمان با مقاومت انقلابی در زندان‌ها و مبارزات مسلحانه در بیرون، مادران، خواهران و خانواده‌های زندانیان سیاسی برگ‌های زرینی در دفتر مبارزات انقلابی ایران به ثبت رساندند. این زنان پرشور و پرانگیزه، که قلبشان سرشار از عشق به آزادی بود، صدای فرزندان زندانی و اسیر خود را به گوش جامعه رساندند و به جریانی افشاگر علیه رژیم شاه تبدیل شدند.

مادرانی که صبورانه دردها را به جان خریدند، حالا به آشوبگران جزیره ثبات شاهنشاهی بدل شده بودند. آن‌ها بی‌هراس در بازار تهران، مقابل دادگاه نظامی ارتش، زندان قصر، بهشت زهرا و هر نقطه‌ای که فرصتی برای اعتراض بود، جمع می‌شدند، فریاد می‌زدند و تظاهرات می‌کردند. صدای رسا و جسورانه‌شان وجدان جامعه را بیدار کرد و افکار عمومی را علیه دیکتاتوری، شکنجه و اعدام شوراند.

این زنان مقاوم، با پخش اعلامیه‌ها، دفاعیات زندانیان سیاسی و جزوات الهام‌بخش، پلی میان جنبش انقلابی و توده‌های مردم ایجاد کردند. آنان در محیط‌های پیرامونی خود، طیفی از زنان آگاه و شجاع را به صفوف مبارزه جذب کرده و حلقه‌ای گسترده از حمایت مردمی را حول جنبش انقلابی سازماندهی کردند.

یکی از مأموریت‌های مهم این مادران شجاع، رساندن پیام‌های رهبری سازمان مجاهدین به بخش مخفی در بیرون زندان و همچنین به مردم ایران بود.

مادران و خانواده‌های زندانیان سیاسی، با جسارت بی‌نظیر خود، به تکیه‌گاهی برای جنبش انقلابی تبدیل شدند و نشان دادند که ایستادگی در برابر ظلم، جنسیت و سن نمی‌شناسد. آن‌ها نه‌تنها صدای فرزندان خود، بلکه فریاد آزادی‌خواهی یک ملت بودند. تاریخ، این زنان را با عزم، شجاعت و عشق به آزادی به خاطر خواهد سپرد.

زنان در تظاهرات میلیونی: حضور قهرمانانه در میدان ژاله

در سال ۱۳۵۵، زمانی که شاه تحت فشار سیاست «حقوق بشر» جیمی کارتر، رئیس‌جمهور جدید آمریکا، مجبور شد شکنجه و اعدام را متوقف کند، ترک‌هایی در دیوار اختناق نمایان شد. این تحولات زمینه را برای اعتراضات اجتماعی فراهم کرد و در سال‌های ۵۶ و ۵۷، جنبش دموکراتیک علیه رژیم شاه آغاز شد.

موتور محرک این اعتراضات، مادران شجاع و دانشجویان انقلابی بودند که از همان سال ۱۳۵۵ شعله‌های نخستین اعتراضات را برافروختند. در سال ۱۳۵۷، اعتراضات به اوج خود رسید و نخستین راهپیمایی عظیم ضدسلطنتی، روز عید فطر، برابر با ۱۵ شهریور، در تپه‌های قیطریه شمال تهران برگزار شد. در این راهپیمایی تاریخی که هزاران زن برای نخستین بار در آن شرکت کردند، جمعیت مانند سیلی خروشان، خیابان‌های تهران را درنوردید.

روز ۱۶ شهریور، با وجود ممنوعیت تظاهرات از سوی دولت، راهپیمایی عظیم‌تری شکل گرفت و مسیری بزرگ‌تر از تهران را دربر گرفت. شعارهای «تنها ره رهایی جنگ مسلحانه» و «تنها ره رهایی راه مجاهدین است» با شدت بیشتری طنین‌انداز شد و شعار «مرگ بر شاه» به نقطه اوج اعتراضات تبدیل شد. مردم تصمیم گرفتند تظاهرات روز بعد را در میدان ژاله برگزار کنند.

صبح روز ۱۷ شهریور، با وجود اعلام حکومت نظامی، مردم شجاع تهران، با پیشگامی زنان قهرمان که فرزندان خردسال خود را نیز به همراه داشتند، گروه گروه وارد میدان ژاله شدند. ارتش شاه به‌طرز وحشیانه‌ای به روی مردم آتش گشود و هزاران نفر، از جمله صدها زن، به خاک و خون کشیده شدند.

روز ۱۷ شهریور به نقطه عطفی در تظاهرات ضدسلطنتی تبدیل شد و راه بازگشتی باقی نگذاشت. علی‌رغم سرکوب وحشیانه، جنبش مقاوم‌تر و رادیکال‌تر شد. اعتصاب‌های فلج‌کننده آغاز شد و اقشار مختلف جامعه، به‌ویژه زنان، با انگیزه‌ای بیشتر به صفوف مبارزه پیوستند. آنان مبارزه برای آزادی را با تلاش برای رهایی گره زدند و از این مسیر، نقش خود را در تاریخ به ثبت رساندند.

چند ماه بعد، جنبش ضدسلطنتی در راهپیمایی‌های میلیونی تاسوعا و عاشورا به اوج شکوه خود رسید. صفوف متحد زنان و مردان، با آهنگ موزون شعار «مرگ بر شاه»، فضای میهن را درنوردید و عزم آزادی‌خواهی را برای همیشه در تاریخ ایران جاودانه کرد.

فریاد مادران: کارزار آزادی زندانیان سیاسی و پیروزی بر دیکتاتوری

تلاش برای آزادی زندانیان سیاسی، یکی از پرافتخارترین برگ‌های تاریخ مبارزات زنان ایران است. این زنان قهرمان، به‌عنوان مادران، خواهران و همسران زندانیان سیاسی، نه‌تنها این شعار را به میان مردم بردند، بلکه با عزم و ایستادگی بی‌نظیر، کارزاری تاریخی و تأثیرگذار را علیه دیکتاتوری شاه سازمان‌دهی کردند.

آزادی زندانیان سیاسی، یکی از اصلی‌ترین خواسته‌های جنبش ضدسلطنتی بود که در تظاهرات و اعتصاب‌های سال‌های ۵۶ و ۵۷، پیوسته مطرح می‌شد. اما اهمیت حیاتی این خواسته زمانی آشکار شد که روشن گردید اگر آزادی زندانیان با جدیت پیگیری نشود، شاه ممکن است در واپسین روزهای رژیم خود، توطئه‌ای مرگبار علیه رهبران جنبش در زندان طراحی کند.

مادران و خانواده‌های زندانیان سیاسی، با برنامه‌ریزی و سازمان‌دهی دقیق، اعتراضات گسترده‌ای را ترتیب دادند. آن‌ها روزها به دادگستری، دادرسی ارتش، کانون وکلا و دیگر نهادها مراجعه می‌کردند، تحصن می‌کردند، تظاهرات به‌پا می‌کردند و با این اقدامات، هم افکار عمومی را به حمایت از زندانیان سیاسی جلب می‌کردند و هم حکومت لرزان شاه را تحت فشار می‌گذاشتند.

این تلاش‌ها در هماهنگی کامل با دیگر بخش‌های جنبش ضدسلطنتی بود و اولین نتیجه آن، آزادی ۱۸۲ زندانی سیاسی در ۲۷ مهر ۱۳۵۷ بود. چند روز بعد، در ۳ آبان، بیش از هزار زندانی دیگر آزاد شدند. در همان روز، خانواده‌های زندانیان در کاخ دادگستری تجمع کردند و با صدور قطعنامه، خواستار آزادی بی‌قیدوشرط تمامی زندانیان سیاسی شدند.

در دی‌ماه ۱۳۵۷، تلاش‌های مادران و همکاری فعال کانون وکلای دادگستری به آزادسازی ۶۵ زندانی محکوم به حبس ابد انجامید. سرانجام، در ۲۳ دی‌ماه، تحصن تاریخی زنان مجاهد و مبارز در محل کانون وکلای دادگستری آغاز شد. این تحصن، حمایت گسترده گروه‌ها و تشکل‌های دموکراتیک را به همراه داشت و سرانجام، در ۳۰ دی‌ماه، آزادی آخرین گروه زندانیان سیاسی، از جمله مسعود رجوی، اشرف رجوی و موسی خیابانی، به ثمر نشست.

آزادی این قهرمانان، شتابی بی‌سابقه به قیام ضدسلطنتی بخشید و رژیم شاه، سنگر به سنگر، به‌سوی سقوط پیش رفت. حضور میلیونی زنان در تظاهرات، نه‌تنها نمادی از عزم راسخ آنان، بلکه پژواکی از مبارزات پنهان و جان‌فشانی‌هایشان در سال‌های پیشین بود.

بهار آزادی که با رنج و خون زنان آزاده ایران به‌بار نشست، یادآور نقش بی‌بدیل آنان در شکل‌دهی تاریخ است؛ تاریخی که سرانجام، دیکتاتوری را به زانو درآورد و ملت ایران را به آستانه آزادی رساند.

زنان، طلایه داران راه آزادی

تاریخ مبارزات آزادی‌خواهانه ایران با خون و رنج زنان قهرمان درهم آمیخته است. نقش تاثیرگذار زنان در انقلاب ضدسلطنتی، نه تنها به سقوط دیکتاتوری شاه منجر شد، بلکه الگویی از شجاعت و مقاومت برای نسل‌های آینده به یادگار گذاشت. ‌بهار آزادی با تلاش و استقامت این زنان قهرمان به گل نشست.

دفتر قهرمانی های زنان ایران در سرفصل ۲۲ بهمن سال ۵۷ نه تنها بسته نشده و به تاریخ سپرده نشد بلکه سرآغازی برای جهش به مداری عالی تر شد که نسلی از زنان رها و قهرمان را در مبارزه ای شگرف و ستودنی در ۴۶ سال گذشته به مام میهن تقدیم کرد. زنانی که بی وقفه و با پرداخت تام و تمام قیمت در صف مقدم نبرد برای آزادی ایران از شر دیو سیاه دیکتاتوری مذهبی با مشخصه برجسته زن ستیزی در حال نبرد هستند و می روند که با صفی از شهیدان و قهرمانان در حال نبردشان «شیخ دیکتاتور فاسد» را هم به دنبال «شاه» از اریکه قدرت به زیر کشیده و در زباله دان تاریخ ایران زمین مدفون سازند و ایرانی آباد و آزاد با تابش «خورشید برابری» تحت رهبری زنان رها و رزمنده از نو بنیان کنند که جایی برای هیچ دیکتاتوری در آن نباشد!

[1] این مطلب برگرفته و تلخیصی است از یکی از فصول کتاب در دست انتشار مهدی خدایی صفت به نام «زنان در مقاومت ایران»

خروج از نسخه موبایل