ندا امانی: قهرمانان واقعی ایران در زندان و پای چوبه‌دار ایستاده‌اند

ندا امانی: قهرمانان واقعی ایران در زندان و پای چوبه‌دار ایستاده‌اند

در اجتماع جوانان با عنوان «ایران آزاد ۱۴۰۴» که روز ۳ آبان ۱۴۰۴ در پاریس با حضور خانم مریم رجوی، برگزار شد، نمایندگان بیش از ۳۰ انجمن جوانان از حوزه‌های گوناگون از جمله پزشکی، حقوق، ورزش و دانشگاه، دیدگاه‌های خود را بیان کردند.

 در این کنفرانس که با حضور آنلاین شماری از شخصیت‌های سیاسی و ارتباط زنده با گردهمایی‌هایی در شهرهای بن، لندن و زوریخ همراه بود، ندا امانی به نمایندگی از هیئت جوانان ورزشکار حامی مقاومت سخنرانی کرد:

از کودکی تا آگاهی؛ مسیری که ندا امانی را به مقاومت رساند

ندا امانی هستم، مربی دروازه‌بانی فوتبال در سوئیس.
من از یک خانواده مبارز می‌آیم. پدربزرگم در زمان شاه در برابر ظلم سکوت نکرد و به زندان افتاد. پدر و عمویم از زندانیان سیاسی هوادار مجاهدین خلق هستند و پسر دایی مادرم نیز از شهدای قتل‌عام ۶۷ است. بله، درست است. من از یک خانواده مبارز می‌آیم.
ولی سؤال اینجاست: آیا سابقه خانوادگی برای انتخاب مبارزه کافی‌ست؟
من هیچ‌وقت ایران را ندیدم. کودکی‌ام را در دفاتر سازمان گذراندم. چیز زیادی از مبارزه و یا از تاریخ تاریک ایران نمی‌دانستم. با کنجکاوی چهره‌های زیبا و پرمهر زنان و مردانی که در آن زمان در دفتر، رفت و آمد داشتند را زیر نظر داشتم. همان زنان و مردان غریبه‌ای که خیلی زود برای من تبدیل به خاله و عمو شدند. خاله‌ها و عموهایی که در زمان نبودن‌شان دلتنگ‌شان می‌شدم و نمی‌دانستم چرا دیگر به دیدنم نمی‌آیند.
کمی بزرگتر شدم، فهمیدم که هر کدام از آنها تیر مستقیمی به قلب ارتجاع شده‌اند. سرنوشت، انتخاب‌ها و از خودگذشتگی‌شان نگاهم را به جهان عوض کرد. می‌خواستم بدانم چرا؟ برای به دست آوردن چه چیزی؟ و به بهای چه چیزی؟ من این‌گونه سازمان مجاهدین خلق را شناختم و عاشق آرمان‌شان شدم.

مسئول اول مجاهدین، خواهر عزیزم زهرا مریخی، روزی گفت: «مجاهد خلق هیچ حقی جز حق پرداخت ندارد.» این فقط یک شعار نیست. این میراث ماندگار و معیار اخلاق ماست.
امروز ما به‌عنوان هواداران جوان این سازمان، با آگاهی و آزادی کامل و با افتخار پشت این مقاومت ایستاده‌ایم. چون به شناخت عمیق رسیده‌ایم، چون ما با گوشت و پوست خودمان این مبارزه را تجربه کردیم. ولی از همه چیز مهم‌تر، ما درد مردممان را با مجاهدین خلق ایران فهمیدیم و به خاطر فدای عظیم همه‌ی آن‌ها که برای آزادی به خاک افتاده‌اند، روی مرز‌بندی نه شاه و شیخ پا می‌فشاریم.

در ابتدای صحبت‌هایم سؤال کردم، آیا فقط سابقه خانوادگی برای انتخاب این مسیر کافی است؟ خیر. در این راه نیاز به درک بالاتر از مبارزه و شناخت دشمن هست. با پیشرفت جنبش مقاومت، هر روز توطئه‌های دشمن پیچیده‌تر می‌شود. هر روز سعی می‌کنند سرمایه‌های این مقاومت را زیر ضرب ببرند. با شیطان‌سازی بالاترین ارزش‌های آن‌ها را ضد ارزش نشان می‌دهند. اگر زنان مجاهد نماد شجاعت و فداکاری‌اند و فرزندان‌شان را از زیر بمباران نجات می‌دهند، به آن‌ها، مهر بی‌عاطفگی می‌زنند. اگر با زندان و شکنجه و اعدام نتوانستند آن‌ها را از میدان بیرون کنند، با نظرسنجی‌های قلابی و گمان‌های ساخته شده توسط اتاق فکرهای وابسته به سپاه، سعی در سیاه‌نمایی آن‌ها دارند.
ادعا می‌کنند: مجاهدین پایگاه اجتماعی در داخل ندارند. یکی نیست از آن‌ها بپرسد، آقایان، اگر مجاهدین پایگاه اجتماعی ندارند، چرا شما هیچ فکر و ذکر دیگری جز توطئه و دروغ‌پراکنی علیه مجاهدین ندارید؟ و چرا شب و روز جوانان را از نزدیک شدن به مجاهدین می‌ترسانید؟

ما می‌گوییم: شما حق دارید که بترسید، چون با نسلی روبرو هستید که آرمان آزادی ایران را انتخاب کرده.

و الگوهای ما همین هزاران زن و مرد مجاهد پاکباز در اشرف۳ هستند.

قهرمانان واقعی ایران؛ از میدان ورزش تا میدان آزادی

برای ما ورزشکاران، بالاترین مدال‌های قهرمانی، شایسته‌ی قهرمانان اشرف۳ است که از همه چیز خود گذشتند تا همه چیز را برای مردم ایران به ارمغان ببرند.

در پایان از همین‌جا درود می‌فرستیم به قهرمانانی چون جواد وفایی ثانی، قهرمان و مربی رشته بوکس که در قیام ۹۸ دستگیر شد. او همچون حبیب خبیری، فروزان عبدی و نوید افکاری، نه تنها در میدان ورزشی، بلکه در برابر ماشین سرکوب شجاعانه ایستاده است.

جوانی ۳۰ ساله که مبارزه برای حقیقت، آزادی و عدالت به بزرگترین نبرد زندگی‌اش تبدیل شد. امروز جواد در ایران در آستانه‌ی اعدام قرار دارد. اما ما تا آزادی او و آزادی دیگر کانون‌های شورشی که محکوم به مرگ هستند، لحظه‌ای از مبارزه دست نمی‌کشیم.

خواهر مریم عزیز، ما مطمئنیم که با اندیشه‌ی می‌توان و باید شما، ایران را به‌زودی پس خواهیم گرفت

خروج از نسخه موبایل