در روزگاری که صدای زنان در هیاهوی مردانه جامعه گم بود، فخرعظمی ارغون با گامهایی استوار و قلمی تیز وارد صحنه شد. او نه تنها از نخستین روزنامهنگاران زن ایران بود، بلکه آموزگاری پرتلاش، شاعری نوپرداز و یکی از پایهگذاران جدی جنبش زنان در ایران نیز محسوب میشود. زنی که با ایمان به تواناییهای زنان و نقش بیبدیل آموزش، راهی را هموار کرد که بسیاری پس از او پیمودند.
فخرعظمی ارغون متولد سال ۱۲۷۷ در تهران بود؛ در خانوادهای اهل فرهنگ و سیاست که او را به تحصیل و بالندگی تشویق کردند. دیری نپایید که به عنوان معلم زبان فرانسه در مدارس معروفی چون دارالمعلمات و نوباوگان، در میان دانشآموزان دختر، نامی آشنا شد. او نخستین زن شاغل بود که در وزارت فرهنگ و معارف معاونت تعلیمات دختران را به عهده داشت.
اما آموزش در کلاس برای او کافی نبود؛ باور داشت زن ایرانی باید صدای خودش را داشته باشد. به همین خاطر وارد دنیای روزنامهنگاری شد و سردبیری نشریه «آینده ایران» را بر عهده گرفت، و سپس مجله «نامه بانوان» را در سال ۱۳۱۴ بنیان نهاد؛ نشریهای که دغدغهاش آموزش، حقوق اجتماعی و هویت مستقل زن ایرانی بود.
او از مؤسسان انجمن «نسوان وطنخواه» نیز بود؛ انجمنی پیشرو که کلاسهای سوادآموزی، هنر، نمایشنامهخوانی، و حتی مددکاری اجتماعی برای زنان تهیدست برگزار میکرد.
فخرعظمی ارغون سالها مدیریت مدرسه بزرگسالان را به عهده داشت و با وجود مشکلات فراوان و هزینههای سنگین مدرسه هرگز راضی نمیشد مدرسه را تعطیل کند. سالها بعد، دختر او، شاعر نامدار سیمین بهبهانی، با یادآوری آن سالها گفت: «عجیب آنکه مادر با اصرار تمام از خورد و خوراک و پوشاک ما میکاست و مخارج مدرسه را میپرداخت.»
همین فداکاریها و روحیه اصلاحطلبانه بود که سیمین را نیز در مسیر شعر و مبارزه اجتماعی پروراند.
اما فخرعظمی ارغون تنها معلم و روزنامهنگار نبود. او شاعری پرکار بود که بیش از ۱۵۰ قطعه شعر از او به یادگار مانده و در کنار آن، نوازندهای چیرهدست در موسیقی سنتی ایران. ذوق هنری و روحیه آزادیخواهانهاش در تمام وجوه زندگیاش نمایان بود. شعر زیر یکی از اشعار معروف اوست:
ملک را از خون خائن لالهگون باید نمود جاری از هر سوی کشور جوی خون باید نمود
حشمت و فر کیان گر بایدت این خطه را پاک از بیداد ضحاکان دون باید نمود
دزدهای اجتماعی هر چه هست از شیخ و شاب جمله را بر دار عبرت سرنگون باید نمود
اشرف و والا شدن از دزدی و غارت چه سود این چنین والا و اشرف را زبون باید نمود
هر وکیلی را که شد با زور و با زر انتخاب از درون مجلس شورا برون باید نمود
هر بنایی را که شد با جور و با بیداد استوار باید از پی کند و از بن وازگون باید نمود
تا به کی نسوان اسیر جهل و در غفلت رجال اکتساب دانش و علم و فنون باید نمود
جستن راه سعادت جز به خون، دیوانگی است گشت باید عاقل و ترک جنون باید نمود
فصد باید کرد قومی را که فاسد گشت خون خون فاسد گشته را از تن برون باید نمود
بر گشته دسترس نبود مخور افسوس از آن فکر اصلاحات آینده کنون باید نمود
«فخریا» اصلاح این ویرانه را جز خون مدان کار را اصلاح از سیلاب خون باید نمود
در دورهای که زن بودن محدود به خانهداری و سکوت بود، فخرعظمی ارغون نوشت، آموخت، مبارزه کرد و الگو شد.
وی در سال ۱۳۳۷ بازنشسته و در سال ۱۳۴۵ از دنیا رفت. نام او در تاریخ ایران شاید به اندازه دخترش سیمین بهبهانی تکرار نشده باشد، اما رد پای او در تحولات اجتماعی، فرهنگی و آموزشی زنان ایران، انکارناپذیر است. زنانی چون او ستونهایی خاموش اما مستحکم در ساختن فردایی برابر بودند؛ و چه کسی میداند چند دختر امروز، صدای رسای خود را مدیون فریاد آرام او هستند؟
