زندخت شیرازی، با نام اصلی فخرالملوک، (۱۲۸۸-۱۳۳۱) از نخستین روزنامهنگاران، شاعران و فعالان حقوق زنان در ایران بود؛ زنی که در روزگار سرکوب، بیپرواترین صدا برای آزادی زنان شد. او در خانوادهای از طبقات بالای شیراز به دنیا آمد، اما زندگیاش سرشار از رنجهای شخصی و اجتماعی بود. ازدواج اجباری در دهسالگی و طلاق زودهنگام، نخستین زخمهای عمیقی بود که بر جانش نشست و او را مصمم کرد راهی متفاوت از هنجارهای زمانه برود.
آغاز جنبش زنان در شیراز
در سال ۱۳۰۶ و تنها در ۱۸سالگی، زندخت «مجمع انقلابی نسوان» را در شیراز تأسیس کرد؛ انجمنی که خواستههایش جسورانه و انقلابی بود: رهایی زنان و حق آموزش و برابری. دولت رضاشاه به او فشار آورد نام انجمن را تغییر دهد، اما حتی پس از تغییر نام، فعالیت آن تنها ۹ ماه دوام آورد و سپس ممنوع شد.
چهار سال بعد، زندخت نشریه دختران ایران را منتشر کرد؛ نخست در شیراز و سپس در تهران. این نشریه محلی برای آگاهیبخشی زنان بود و در آن از تجربههای جنبشهای زنان در جهان، نقدهای اجتماعی و شعرهای خودش استفاده میکرد. او در مقالاتش صریحاً نظریههای فرودستی بیولوژیک زنان را رد میکرد و زنان را به شجاعت در بیان خواستهها دعوت مینمود.
شعر؛ زبان اعتراض
شعرهای زندخت شیرازی یکی از رادیکالترین نمونههای فمینیسم ادبی در ایران است؛ شعری که نه تنها از عشق و وطندوستی سخن میگفت، بلکه مستقیماً نظام مردسالار را به چالش میکشید. در یکی از شعرهایش مینویسد:
کار تجارت از چه معنی کار زن نیست؟
کار صناعت با چه منطق کار من نیست؟
کفش زنان را از چه رو زن خود ندوزد؟
زن از چه جراح و طبیب جان و تن نیست؟
این جسارت بیسابقه در آن دوران، خشم بسیاری را برانگیخت و باعث شد نشریه و فعالیتهایش بارها توقیف شود.

سالهای تهران و سرانجام تلخ
زندخت شیرازی پس از فشارهای فراوان در شیراز به تهران مهاجرت کرد. با وجود مشکلات مالی، در اتاقی کوچک در میدان فردوسی دوباره «دختران ایران» را منتشر ساخت. همزمان به تدریس در مدارس دخترانه پرداخت و مدتی نیز در وزارت فرهنگ استخدام شد.
اما موج مخالفتها، مشکلات مالی و تنهایی، او را به افسردگی عمیق کشاند. در سال ۱۳۳۱، این بانوی پیشرو در ۴۳سالگی خاموش شد؛ خاموشیای که بیشتر از هر چیز نتیجهی بیمهری جامعهای مردسالار نسبت به یکی از شجاعترین زنان خود بود.
میراث زندخت
زندخت شیرازی امروز بهعنوان یکی از نخستین صداهای رادیکال زنان ایرانی شناخته میشود؛ زنی که نهتنها با قلم، که با زندگی شخصیاش علیه قید و بندها شورید. او الگویی برای زنانی است که میخواهند صدایشان شنیده شود؛ صدایی که سالها کوشید از پشت دیوارهای سکوت و سانسور عبور کند.




















