جون شاندوز بائز که در جهان با نام جون بائز، «ملکه موسیقی فولک» شناخته میشود، تنها یک خواننده و ترانهسرا نیست. او نماد شجاعت اخلاقی، اصالت هنری و تلاش بیوقفه برای حقوق بشر است. از دهه ۱۹۶۰ تا امروز، بائز از صدای خود نه تنها برای آواز خواندن، بلکه برای حمایت از کسانی که برای عدالت، آزادی و کرامت انسانی میجنگند، استفاده کرده است.
زندگی اولیه و آغاز فعالیت موسیقایی
جون بائز در ۹ ژانویه ۱۹۴۱ در استاتن آیلند، نیویورک در خانوادهای صلحدوست و فرهنگی به دنیا آمد. در ۱۵ سالگی گیتار را به دست گرفت و در ۱۸ سالگی اولین اجرای خود را روی صحنه با ترانههای فولک انجام داد؛ صدای منحصر به فرد او به سرعت مخاطبان را مجذوب کرد.
اولین آلبوم او با عنوان جون بائز در ۱۹۶۰ منتشر شد و صدایی تازه و صادقانه به موسیقی فولک آمریکا ارائه کرد. اما حضور او در فستیوال وودستاک ۱۹۶۹ او را به یک نماد جهانی تبدیل نمود. اجراهای پرشور و موضعگیریهای سیاسی جسورانه، بائز را به صدای نسلی تبدیل کرد که به دنبال عدالت و صلح بودند.
موسیقی و فعالیتهای اجتماعی: تعهدی همیشگی
حرفه جون بائز هیچگاه از فعالیتهای مدنی او جدا نبوده است. ترانههای او داستانهای مردم تحت ظلم، زندانیان و کسانی که صدایشان شنیده نمیشود را روایت میکند. از مخالفت با جنگ ویتنام تا همراهی با جنبش ضد آپارتاید نلسون ماندلا، هنر او همیشه بازتاب اعتقاد عمیقش به حقوق بشر و صلح بوده است.
در جریان جنگ استقلال بنگلادش ۱۹۷۱، او ترانهای با عنوان قصه بنگلادش اجرا کرد که ماجرای کشتار دانشجویان دانشگاه داکا را روایت میکند و همدلی او با مردم بیصدای جهان را نشان میدهد.
جون بائز حتی به ویتنام در دوران جنگ سفر کرد و از جنبش آزادیبخش ویتکنگ حمایت کرد و ترانهای به نام پسرم اکنون کجایی؟ از این تجربه سرود.
او همچنین در کنار مارتین لوتر کینگ برای برابری حقوق مدنی سیاهپوستان ایالات متحده ایستاد و تا آخرین لحظات حیات او در کنار او بود.

صدایی برای جهان و برای ایران
همدلی بائز مرز نمیشناسد. در سال ۱۹۷۷، او با سازمانهای بینالمللی حقوق بشری در ایران همکاری داشت و در یک برنامه تلویزیونی، محمدرضا شاه پهلوی را «قاتل کودکان ایران» نامید.
دههها بعد، در اعتراضات ۱۳۸۸، دوباره صدای آزادیخواهانه خود را به ایران رساند. او ترانه ما پیروز میشویم را اجرا کرد و بخشی از آن را به فارسی خواند و در وبسایت خود پیامی صمیمانه برای مردم ایران نوشت:
«شجاعت شما ما را به شوق میآورد و فداکاریتان الهامبخش ما میشود. چه سعادتمندم که زندهام تا شاهد این روز باشم. دعاهایم، عشقم و حمایتم را به سوی شما روانه میکنم.»
این همبستگی بائز با مردم ایران، او را به چهرهای محبوب میان آزادیخواهان تبدیل کرد.
میراث و تقدیرها
حتی در سالهای سالمندی، جون بائز همچنان مدافع بیوقفه عدالت است. او از سازمانهایی مانند عفو بینالملل حمایت میکند و این سازمان جایزهای به نام جایزه جون بائز ایجاد کرده است که سالانه به مدافعان شجاع و فداکار حقوق بشر اهدا میشود.
از واگذاری گیتار خود به واتسلاو هاول در یک تظاهرات در چکسلواکی تا اجرای ترانههایی برای مردم تحت ستم شیلی در دوران دیکتاتوری پینوشه، بائز هرگز در برابر ظلم سکوت نکرده است.

فلسفه و روحیه
بائز درباره رسالت هنری خود میگوید:
«چیزی به نام فدای خود وجود ندارد. اگر آنچه تا امروز انجام دادهام را انجام نمیدادم، آنوقت چیزی را فدا کرده بودم.»
برای او، موسیقی نه تنها هنر، بلکه وظیفهای اخلاقی در برابر کسانی است که قادر به بلند کردن صدای خود نیستند.
نماد پایدار امید
داستان جون بائز تنها داستان یک خواننده فولکلوریک نیست؛ بلکه روایت هنرمندی است که موسیقی را به قطبنمای اخلاقی برای بشریت تبدیل کرده است. از وودستاک تا تهران، از سلما تا سانتیاگو، ترانههای او نسلها را به باور به صلح، کرامت و قدرت حقیقت الهام میبخشد.
با صدای گرم و دلنشین و قلبی شجاع، جون بائز همواره و برای همیشه صدای وجدان تاریخ مدرن خواهد بود.




















