در ایران امروز، فقر زنان—بهویژه زنان سرپرست خانوار و دانشجویان—را به تصمیمهای دردناکی واداشته است. یکی از پدیدههای غمانگیز و در عین حال روبهرشد، فروش موی طبیعی زنان است. مویی که روزگاری نماد زیبایی و هویت شخصی بود، حالا به کالایی برای فروش تبدیل شده است.
این بازار پررونق، نه از دل تنوعطلبی مد، بلکه از دل ناامیدی اقتصادی شکل گرفته است. پشت ویترین سالنهای زیبایی و تبلیغات پرزرقوبرق اینستاگرامی، واقعیتی تلخ نهفته: زنان ایرانی برای تأمین نان شب، موی خود را میفروشند.
رشد بازار زیرزمینی بهواسطه نیاز شدید مالی
گزارشهای منتشرشده در رکنا (۱۶ فروردین ۱۴۰۴) و خبرآنلاین (۱۸ فروردین ۱۴۰۴) از گسترش نگرانکننده بازار غیررسمی فروش مو در ایران خبر میدهند—بهویژه در مناطق مرکزی تهران. در این مناطق، برچسبهایی که خرید موهای طبیعی را تبلیغ میکنند، روی در و دیوار مغازهها، تیر برقها، و حتی ورودی دانشگاهها دیده میشود. قیمتها از حدود دو میلیون تومان برای موهای کوتاه تا صد میلیون تومان برای موهای بلند، سالم و دستنخورده (بیش از ۹۰ سانتیمتر) متغیر است.
این بازار بدون هیچگونه نظارت یا قانونگذاری رسمی در حال رشد است. فروش مو بهصورت حضوری یا از طریق فضای مجازی انجام میشود—از طریق اینستاگرام، پلتفرمهایی مانند دیوار، یا در خود سالنهای زیبایی. دلالها یا واسطهها، بین فروشندههای نیازمند و سالنهای زیبایی ارتباط برقرار میکنند و از هر معامله درصد میگیرند. بسیاری از این دلالها که اغلب در آرایشگاههای زنانه فعالیت میکنند، به دنبال دختران و زنانی با موهای بلند، پرپشت و بدون رنگ میگردند و حتی گاهی حاضرند برای موهای کودکان زیر ۱۶ سال پول بیشتری بپردازند.
نقش حکومت آخوندی در افزایش فقر اقتصادی
دههها فساد، مدیریت ناکارآمد و انزوای بینالمللی، اقتصاد ایران را به لبه پرتگاه کشانده است. افزایش تورم، بیکاری و هزینههای سرسامآور زندگی، بهویژه زنان سرپرست خانوار را با بحران معیشت مواجه کرده است. در چنین شرایطی، کرامت انسانی رنگ میبازد و فروش مو به یکی از راههای ناگزیر برای تأمین نیازهای اولیه بدل شده است.
خبرآنلاین گزارش میدهد که اکثر فروشندگان، زنان سرپرست خانوار یا دانشجویانی هستند که برای پرداخت شهریه، اجاره یا خرید غذا، چارهای جز فروش موی خود ندارند. اما با وجود تقاضای بالا، این بازار بیشتر از آنکه فرصت باشد، یک سوءاستفاده پنهان است. نبود نظارت باعث شده فروشندگان اغلب پول واقعی ارزش موی خود را دریافت نکنند یا با موهای فرآوریشده به جای موی طبیعی فریب بخورند.
از اکستنشن تا کالایی لوکس
اکستنشن مو که در ایران با همین نام “اکستنشن” شناخته میشود، بهویژه در ایام نوروز، محبوبیت زیادی یافته است و همین امر باعث افزایش تقاضا برای موی طبیعی شده. موهایی که دستنخورده، سالم، بدون رنگ و صاف باشند، ارزش بیشتری دارند چون راحتتر رنگ و حالت میگیرند.
بهدلیل شیوع کلاهبرداری، خریداران ترجیح میدهند مو را قبل از کوتاه شدن ببینند و تایید کنند. چرا که برخی فروشندگان، موهای مصنوعی یا استفادهشده را با موی طبیعی ترکیب میکنند. به همین دلیل، موهای متصلبهسر، ارزش بالاتری دارند.
قیمت مو بر اساس طول، حجم، سلامت و حتی سن فروشنده متغیر است. یک دسته موی ۶۵ سانتیمتری بین ۱۰ تا ۲۰ میلیون تومان خریداری میشود، اما اگر متعلق به فردی زیر ۱۶ سال باشد، تا ۲۵ میلیون تومان هم میرسد.
بازارهای خیابانی تهران و واردات از خلیج فارس
سالهاست که موهای مصنوعی از کشورهایی مانند چین یا از طریق دوبی وارد ایران میشود. اما اکنون بازار به سمت موی طبیعی سوق یافته، بهویژه در شمال تهران، جایی که سالنهای زیبایی لوکس مشتریان موی طبیعی را هدف گرفتهاند.
خیابانهایی مانند کوچه برلن، فردوسی، منوچهری و جمهوری در تهران به مراکز غیررسمی خرید و فروش مو تبدیل شدهاند. با اینحال، نبود قانون مشخص، راه را برای سوءاستفاده باز گذاشته است.
سکوت فرهنگی در برابر فقر اقتصادی
در جامعه سنتی ایران، فروش مو همچنان تابو است. بسیاری از زنانی که موهای خود را کوتاه میکنند، دلیل واقعی آن را پنهان کرده و آن را به تغییر سبک یا مدل ربط میدهند. همانطور که رکنا نوشته بود: شاید پیش از آنکه بگوییم “چه حیف، چرا موی قشنگت رو زدی؟” باید فکر کنیم شاید آن مو خرج اجاره خانه یا پول داروی مادر بیمار بوده است.
حکومت آخوندی سالها با سیاستهای جنسیتی، زنان را از بازار کار بیرون رانده و هیچ حمایت اقتصادیای برایشان فراهم نکرده. در چنین فضایی، فروش مو تنها یکی از راههاییست که بدن زنان به ابزاری برای بقا تبدیل شده.
آنچه در ظاهر شبیه بازار پررونق زیباییست، در واقع فریادی خاموش از سوی زنانیست که زیر بار فشار اقتصادی له شدهاند. در حالیکه دلالها و سالنها سود میبرند، زنان برای زنده ماندن، تکهای از وجودشان را میفروشند. در کشوری با منابع غنی، زنان ناچارند جسم خود را بفروشند تا شکم فرزندانشان را سیر کنند—و حکومت، که سرگرم سرکوب و سانسور است، چشم بر این رنجهای روزمره بسته است.