زنان در رهبری

شهدا
مریم رجوی

زنان شجاع ایران نیروی تغییر و نسل برابری که آزادی را محقق خواهند کرد

 

تاریخ مبارزات زنان شجاع ایران به ۱۵۰سال برمی گردد. راهی طولانی و پر مشقت در نبرد با چند دیکتاتوری که منکر حقوق زنان بودند. زن ستیزی حاکمان مستبد اجازه نداد که تاریخ مبارزات زنان به طور کامل ثبت و روایت شود و آنچه نسل حاضر از تاریخ مبارزات ۱۵۰ساله زنان شجاع ایران می داند از لابلای تحریف و سانسور استخراج شده و تنها بخش ناچیزی از دلاوری ها و قهرمانی های آن زنان سنت شکن و گوشه کوچکی از رنج و شکنجی است که طی یک ونیم قرن مبارزه متحمل شده اند.

این مجموعه تلاشی است برای روشنگری درباره نقش پیش برنده زنان در تحولات جامعه ایران به سوی رهایی و آزادی. همان نسل برابر و نیروی عظیم تغییر که می رود تا طومار ملایان زن ستیز حاکم بر میهن مان را در هم بپیچد.

۱۲۶۸-۱۲۷۰ نقش زنان در جنبش تنباکو

جنبش تنباکو در سال ۱۲۶۸ یک حرکت اجتماعی و سیاسی بود که علیه اعطای امتیاز توتون و تنباکو در ایران شکل گرفت. زمینه ساز جنبش تنباکو قرارداد عظیمی بود که بین دولت ایران و انگلیس بسته شد.

بعد از سفر سوم ناصرالدین شاه به اروپا و هنگامی که او با کمبود بودجه برای سفر تفریحی خود مواجه شد، دولت انگلستان از طریق فردی به نام جرالد تالبوت امتیاز انحصار توتون و تنباکوی ایران را به دست آورد. جرالد تالبوت یک کمپانی به نام رژی تأسیس کرد و این کمپانی امتیاز توتون و تنباکوی ایران را از آن خود نمود. این قرارداد باعث نارضایتی توده‌های مردم و شعله‌ور شدن قیام شد.

زنان شجاع ایران برای اولین بار در جنبش تنباکو زمینه‌ بروز و ظهور اجتماعی پیدا کردند. حرکت اجتماعی آنان خودجوش بود.

ناصرالدین شاه به توصیه‌ یک از روحانیون درباری، حکم تبعید میرزای آشتیانی، از علمای مخالف قرارداد تنباکو، را صادر کرد و این‌کار به آتش عصیان مردم دامن زد. جمعیت عظیم تظاهرکننده در حالی که زنان در پیشاپیش آن بودند، به سمت مسجد شاه حرکت کردند. در کتاب جنبش تنباکو با اشاره به مقاومت زنان آمده است:

«جدیت زنان در این جنبش به حدی بود که پس از اعلام تحریم تنباکو، زنان پیشقراولان تظاهرکنندگان بودند که به سوی قصر ناصرالدین شاه حرکت کردند. وقتی از بازار می‌گذشتند، زنان مغازه ها را بستند و یک اعتصاب سراسری را ایجاد کردند».

مورگان شوستر، کارشناس مالی معروف آمریکایی که در انقلاب مشروطه به ایران آمده بود، در کتابی که پس از بازگشت از ایران نوشت، در مورد زنان شجاع ایران گفته است: «زنان ایران تقریباً به مترقی‌ترین، اگر نگوییم رادیکال‌ترین، زنان جهان تبدیل شده اند… اغراق نیست اگر گفته شود که بدون نیروی قدرتمند اخلاقی این زنان، جنبش انقلابی در همان اوایل به یک اعتراض سازمان نیافته تبدیل می‌ شد… در مبارزه ‌شان برای آزادی و بیان آن به شیوه مدرن، آنها بسیاری از مقدس‌ترین رسومات را که سال‌ها (زن) را در سرزمین ایران به بند کشیده بود، درنوردیدند.»

یکی از زنان شجاع ایران که شهامت او نسل ها دهان به دهان نقل شده، زینب پاشا است. او در جنبش تنباکو در تبریز، رهبری مخالفت مردم را برعهده داشت. زینب پاشا ۷ گروه زن مسلح را سازماندهی کرد تا با تلاش ‌های دولت برای سرکوب شورش مقابله کنند. هفت زنی که تحت فرماندهی او بودند، هر کدام گروه ‌های دیگری از زنان را فرماندهی می‌کردند. وقتی نیروهای دولتی بازاری ‌ها را مجبور کردند مغازه ‌هایشان را باز کنند، زینب پاشا و زنان مسلحی که چادر به سر داشتند با استفاده از سلاح‌، مغازه‌ ها را بستند.

این تجربه‌‏ موفقیت آمیز موجب شد که پس از آن، هر وقت ظلم و ستم حکومت استبدادی از حد می‏‌گذشت یکان های زنان به سرپرستی زینب پاشا کانون فساد را ویران می‌کردند و سپس از نظرها پنهان ‏می‏‌ شدند؛ به نحوی که کسی به هویت آنان پی نمی ‌‏برد.

به این ترتیب، جنبش تنباکو اولین حرکت گسترده و قهرآمیزی بود که زنان شجاع ایران در آن مشارکت و نقشی فعال داشتند.

سرانجام در روز ۲۵ اردیبهشت ۱۲۷۰ شمسی به دنبال اعتراضات و درگیری ‌های خونین مردم، ناصرالدین شاه مجبور به لغو این امتیاز گردید و این حرکت سراسری به ثمر رسید.

۱۲۸۵ انقلاب مشروطه

یکی از سرفصل های تاریخ ایران انقلاب مشروطه است. جنبش مشروطه ایران جنبشی ضداستبدادی و بر علیه سنت گرایی بود. این جنبش در زمان قاجاریه در ایران شکل گرفت. دلیل شکل گیری آن، فشارهای ناشی از نظام دیکتاتوری قاجار و وضعیت بد اقتصادی مردم بود. مردم و روشنفکران جامعه در آن زمان در اعتراض به این وضعیت، حرکت ها و جنبشی را شکل دادند که در نهایت به  امضای فرمان مشروطه توسط مظفرالدین شاه قاجار در ۱۴مرداد ۱۲۸۵ منجر شد.

نتیجه نهایی این جنبش تغییر حکومت استبدادی به حکومت مشروطه و تشکیل مجلس شورای ملی و همچنین تصویب نخستین قانون اساسی در ایران بود.

قبل از مشروطیت در اواخر دوره قاجاریه، عرصه بر زنان بسیار تنگ بود. اکثر مرتجعین درس خواندن و با سواد شدن زنان را حرام و گناه می‌دانستند. در این عصر رسم بر این بود که در خیابان ‌های تهران زنان از یک طرف و مردان از طرف دیگر عبور می‌کردند و سوار شدن زن و مرد بر یک درشکه، ممنوع بود. در یک جمله در این دوران زن بودن به معنای پست بودن بود.

در جنبش مشروطه اما با وجود سنتها و فرهنگ های بازدارنده، زنان وارد میدان شدند. آنها با جسارت و شجاعت در صحنه حضور یافتند و برای پیروزی جنبش مشروطه با تمام قوا کوشیدند.

حبل المتین از روزنامه های معروف آن دوره در گزارشی درباره نقش زنان شجاع ایران نوشت: «در یکی از نبردهای تبریز، بیست زن با لباس مردانه در میان کشته ها شناسایی شدند».

طاهرزاده بهزاد، از اعضای نهضت مقاومت تبریز، از سرباز مجروحی یاد می کند که حاضر نبود برای مداوا لباسش را از تنش در بیاورند. وقتی ستارخان، رهبر نهضت، علت را از او پرسید، پاسخ داد چون زن است از این کار ابا دارد.

در یک نمونه دیگر، نقل شده که زینب پاشا در جمع تبریزی ‌ها، در ترغیب مردان برای قیام فریاد برآورده است: «اگر شما مردان جرأت ندارید جزای ستم پیشه‌گان را کف دستشان بگذارید… ما جای شما با ستمکاران می‌جنگیم».

در سال ۱۲۹۰ هنگامی که برخی نمایندگان مجلس، خواسته ‌های خارجیان را قبول کرده بودند،۳۰۰ نفر از زنان با تپانچه وارد مجلس شدند تا آنان را وادار به حراست از آزادی و تمامیت ارضی ایران کنند.

تشکل ‌ها و سازمان ‌های زنان که در دوره انقلاب مشروطه در دفاع از این جنبش و احقاق حق برابری و رفع ستم از زنان به وجود آمدند بسیار زیاد و متنوع بودند ولی به دلیل جو استبدادی حاکم، وجود آنها پنهان نگاه داشته می شد.

مورگان شوستر در اثر معروف خود به نام «اختناق ایران» که در سال ۱۹۱۲میلادی منتشر شد، برای نخستین بار گزارشی از انجمن ‌های نیمه سری زنان ایرانی که در جریان انقلاب مشروطه تأسیس شدند، ارائه کرد.

وی خدمات ارزشمند زنان شجاع ایران را در راستای تحقق انقلاب مشروطه ستود و بر این باور بود که «یک شبه، زنان محجوب ایرانی که تجربه سیاسی و اجتماعی چندانی نداشتند، آموزگار، روزنامه نویس، مؤسس باشگاه‌های زنان و سخنگوی مباحث سیاسی شدند.»

پس از پیروزی انقلاب مشروطه، زنان فعال در مبارزه برای حقوق زنان که بسیاری از آنان از طبقات بالای اجتماع بودند، در انجمن ها متشکل شدند و مدارس جدید دخترانه، کلاس های آموزش بزرگسالان، درمانگاه و انواع نهادهای دیگر را تأسیس نمودند.

زنان شجاع ایران
اولین تشکل ها و جمعیت های زنان بعد از انقلاب مشروطه

۱۳۳۰-۱۳۳۲حمایت از تنها دولت ملی در ایران

در اردیبهشت سال ۱۳۳۰ دکتر محمد مصدق به عنوان نخست وزیر ایران انتخاب شد. وی قانون خلع ید از شرکت نفت انگلستان را برای نخستین بار به تصویب رساند. دکتر مصدق در پی شکایت انگلستان به دیوان بین‌المللی لاهه، در مورد خلع ید از شرکت انگلیسی، شخصاً در دادگاه حاضر شد و از حق ایران در این دعوای حقوقی، دفاعی تاریخی کرد و پیروز شد.

در این دوره زنان برای رفع بحران مالی دولت مصدق پا به میدان گذاشتند. در ۱۷ دی ۱۳۳۰، دختران و زنان شجاع ایران از شهرهای مختلف به تهران آمدند و تجمع با شکوهی را در مقابل کاخ بانک ملی ایران برای خرید اوراق قرضه و فروش دارایی خود به نفع دولت ملی دکتر مصدق برگزار کردند. این تجمع، دیگر اقشار جامعه را به شدت برانگیخت و آنان را نیز به میدان خرید اوراق قرضه کشاند.

در تیرماه ۱۳۳۱ در پی تن ندادن محمدرضا شاه به شروط دکتر مصدق، او از نخست وزیری کناره گیری کرد.

در ۳۰ تیر۱۳۳۱ مردم در تهران و بسیاری از شهرها به خیابان ها ریختند و خواهان بازگشت دکتر مصدق به نخست وزیری شدند.

روزنامه «باختر امروز» تنها روزنامه‌ای بود که توانست نسخه روز سه‌شنبه ۳۱ تیرماه را روی کیوسک بفرستد. این روزنامه در صفحه اول خود از کشته شدن ۹۰ نفر در تهران و شهرهای دیگر خبر داد. بر اساس گزارش روزنامه «باختر امروز» و «اطلاعات»، در میدان بهارستان یک زن روی دوش زنان دیگر رفته بود و نطق می‌کرد. هر لحظه بر تعداد افراد افزوده می ‌شد و بالاخره مأمورین به‌ سوی جمعیت یورش آوردند و شماری در این میان جان باختند.

در سال ۱۳۳۱ همچنین ائتلافی از گروه‌های مختلف زنان بیانیه ‌ای مبنی بر تقاضای حقوق سیاسی و اقتصادی صادر کردند.

در بخشی از این بیانیه چنین آمده بود: «هیچ کشوری مادامی که زنان را کنار گذاشته ‌اند نمی‌تواند پیشرفت کند. هیچ ملتی نمی‌تواند ادعای ساختن تمدن داشته باشد و از آن احساس غرور کند مادامی که زنان از داشتن حقوق مساوی با مردان محروم هستند…»

 

بی‌بی مریم بختیاری
دکتر محمد مصدق، حاکم فارس، با کودتای انگلیسی ۱۲۹۹ به مخالفت برخاست و پس از عزل از حکومت فارس، به منطقه بختیاری رفت و مدتها مهمان سردار مریم بود. دکتر مصدق تا پایان عمر همواره از این بزرگواری و شجاعت بی‌بی مریم بختیاری به نیکی یاد می کرد.

انقلاب ضدسلطنتی و سرنگونی شاه

در سالهای دهه 40 و 50 شمسی ورود زنان به سازمانهای انقلابی از جمله مجاهدین و فدايی ها که بر علیه شاه مبارزه می کردند، انگشت ‌شمار بود. اما همین زنان تأثیرات ژرفی بر دختران دانشجو و زنان روشنفکر آن دوره می‌گذاشتند.

زنان مبارز و مجاهدی چون اشرف رجوی، فاطمه امینی، مرضیه اسکویی، اعظم روحی آهنگران، مهرنوش ابراهیمی، اشرف احمدی و معصومه شادمانی با پذیرش شکنجه و اسارت به این جنبش ها پیوستند و راهگشای مشارکت گسترده زنان در مراحل بعدی مبارزات آزادیخواهانه در ایران شدند.

در ماههای قبل از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷، زنان شجاع ایران در تظاهرات کوچک و بزرگی که در شهرهای ایران علیه دیکتاتوری حاکم صورت می‌گرفت، در ابعاد گسترده شرکت داشتند.

حضور دانش آموزان و دانشجویان دختر در این تظاهرات و کشانده شدن تدریجی نسل‌ قبلی یعنی مادران آنها به این میدان، یک گام بلند به پیش، برای زنان شجاع ایران بود. زنان به طور گسترده ای به خیابان ها می آمدند و خواست خود را برای آزادی فریاد می زدند.

فعالیتهای مادران شهیدان و خانواده های زندانیان سیاسی، که هسته اولیه ‌اش در مقابل زندان‌های سیاسی رژیم شاه تشکیل شد، پیام ایستادگی و نبرد با دیکتاتوری را به کل جامعه رساند و زنان شجاع ایران را به طور اجتماعی درگیر مبارزه با استبداد سلطنتی کرد.

در واقع در انقلاب ۱۳۵۷، زنان با گستره و کیفیتی بی نظیر و بسیار جدی به صحنه آمدند و از نقش چشمگيري برخوردار شدند. پتانسیل فشرده ای که رها شده بود، همه جا پا به پای مردان نقش خود را ایفا می‌کرد و سر باز ایستادن و توقف نداشت.

انقلاب ۲۲ بهمن۱۳۵۷ در ایران یکی از بزرگترین و باشکوه ترین حرکت های مردمی در تاریخ جنبش های آزادیخواهانه بود که به دیکتاتوری پادشاهان پهلوی پایان داد.

women's role in 1979 Revolution

۱۳۵۷ رویارویی با دیکتاتوری زن ستیز

با سرنگونی رژیم شاه، مردم ایران و به طور خاص زنان شجاع ایران در پی برخورداری از حقوق و آزادیهای انسانی خود بودند تا جامعه نوینی برپا کنند. اما به دلیل اینکه رهبران و راهگشایان واقعی انقلاب تا روزهای آخر در زندان به سر می بردند، خمینی توانست با سوء استفاده از باورهای مذهبی مردم، رهبری انقلاب را به سرقت برده و اهداف آن را منحرف کند.

خمینی از اولین روزهای به قدرت رسیدن به محدود کردن آزادی های دمکراتیک و در رأس آن ها حداقل حقوق و آزادی های زنان پرداخت. لغو قانون حمایت از خانواده و یک سویه کردن حق طلاق برای مردان و محروم کردن زنان از قضاوت از جمله مهمترین اقدامات رژیم برای محدود کردن زنان بود.

هنوز دو هفته از انقلاب بهمن۵۷ نگذشته بود که دفتر خمینی در روز ۷ اسفند اعلام کرد: «اجرای قانون حمایت از خانواده در تمام دادگاهها متوقف شد». این قانون در جلسه ۸ اسفند ۵۷ به تأیید هیأت وزیران دولت موقت خمینی رسید.

خمینی همچنین یک روز پیش از برگزاری مراسم روز جهانی زن در همان سال، در سخنرانی خود اعلام کرد زنان کارمند اداره‌های دولتی باید به حجاب اجباری تن بدهند.

در روز ۸ مارس (۱۷اسفند ۱۳۵۷) تعداد زیادی از زنان کارمند از رفتن به سر کار سر باز زدند و زنانی که کارمند وزارت امور خارجه بودند، بیرون وزارتخانه دست به تظاهرات زدند.

حدود ۵۰۰۰ تا ۸۰۰۰ زن در دانشگاه تهران تجمع کرده و از جمله شعار دادند «ما انقلاب نکردیم تا به عقب برگردیم.»

تعداد زیادی از دانش آموزان مدرسه‌های دخترانه نیز به تظاهرات زنان در تهران پیوستند. آنها همچنین به عملکرد دستجات حکومتی که با شعار «یا روسری یا توسری» به زنان بی‌حجاب حمله ور می شدند، اعتراض کردند. این تظاهرات زیر بارش شدید برف صبحگاهی شکل گرفت.

این تظاهرات در روزهای بعد هم تکرار شد. کیهان ۱۹اسفند ۵۷، از برگزاری «گردهمایی هزاران زن تهرانی در کاخ دادگستری در اعتراض به حجاب اجباری» خبر داد. این تظاهرات مسالمت آمیز با هجوم نیروهای بسیج شده از سوی ایادی حکومت نوپا به نحو وحشیانه ای سرکوب شد.

تظاهرات دختران و زنان شجاع ایران در روز جهانی زن – تهران ۸ مارس ۱۹۷۹

موضعگیری مجاهدین علیه حجاب اجباری

سازمان مجاهدین خلق در روز۲۱ اسفند۱۳۵۷ در اطلاعیه یی درباره «مسأله حجاب» اعلام کرد: «هر موضعگیری خصمانه برای تحمیل جبری هر شکلی از حجاب بر زنان این میهن، نامعقول و نامقبول است… انقلاب ما طبیعتاً نمی تواند جز مبشّر آزادی و رهایی تمام اقشار و طبقات و نیروهای مردمی، صَرفنظر از هر اختلاف و تمایز جنسی، نژادی، طبقاتی و عقیدتی، باشد… بنابراین، انقلاب ما هیچگونه تردید و انکاری را در آزادی کامل حقوقی و سیاسی و اجتماعی زنان ما نمی پذیرد…».

با همین اعتقاد بود که زنان مجاهد که خود مسلمان بوده و حجاب داشتند در اولین صفوف تظاهرات ضد حجاب اجباری شرکت کرده و برای آزادی فریاد زدند.

۱۳۵۷-۱۳۶۰ پیوستن به جنبش های مخالف

همزمان با ملغی کردن همه حقوق زنان، رژیم آخوندی به سرکوب آزادی های سیاسی پرداخت. در آن دوران که هنوز چهره خمینی برای همه مردم شناخته نشده بود، رژیم سرکوب خود را با دسته های  چماق دار پیش می برد. آنها به فروشندگان نشریات، میزهای کتاب و میتینگ های سیاسی حمله می کردند.

در مقابل این شقاوت ها، نسلی مصمم به پا خاست تا آزادی و برابری را به هر قیمت به مردم ایران هدیه دهد.

زنان شجاع ایران در این روزهای سخت، چهره شهرهای ایران را تغییر دادند، بسیاری تابوهای سنتی را شکستند. مشعل آزادی را در دست گرفتند و عزم کردند که در هیچ شرایطی آن را رها نکنند. مسیر صعب و خونباری که خمینی برای آن نسل ساخته بود را با قهرمانی و فدا، گام به گام طی کرده و نسل به نسل الگوهای خود را برای نسل های بعد معرفی کردند.

طی دو سال و نیم، ۷۰ مجاهد کشته و بسیاری مجروح و مصدوم شدند. در فروردین ۵۹، چشم پروین صادقی دختر نشریه ‌فروش در ترمینال خزانه تهران توسط اوباش چماق دار کور شد. در آخرین روزهای همین سال، سیما صباغ خوشکار، دانش‌آموز ۱۵ساله، در لاهیجان به خاک افتاد. صنم قریشی در بندرعباس به ضرب گلوله در روز روشن در خون غلطید. در اولین روزهای اردیبهشت ۶۰ حداقل ۸ میلیشای مجاهد از جمله سمیه نقره خواجا، رویا رحیمی و فاطمه کریمی به شهادت رسیدند.

دهها دختر دانش آموز هوادار جنبش مجاهدين خلق در جريان حمله چماقداران کشته و زخمي شدند
از راست صنم قریشی در بندرعباس، فاطمه کریمی در کرج، رویا رحیمی و سمیه نقره خواجا در قائمشهر، قبل از ۳۰ خرداد در خیابانها به قتل رسیدند.

۱۳۶۰ تظاهرات مادران

روز ۷ اردیبهشت ۱۳۶۰ انجمن مادران مسلمان، هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران، در اعتراض به ضرب و شتم و دستگیری فرزندان شان تظاهراتی برپا کردند. آنها با پذیرش خطر جانی ماهیت سپاه پاسداران را برای همه روشن ساختند.

تظاهرات مادران بدون اطلاع قبلی آغاز شد. خبر تظاهرات دهان به دهان منتقل شد و در میدان فلسطین جمع شدند. در ادامه، جمعیت انبوهی از مردم به هسته اولیه مادران و دختران میلیشیا پیوستند تا جمعیت به ۲۰۰هزار نفر رسید.  موج عظیم مادران و زنان آزاده شرکت کننده در این راهپیمائی آخوندها را غافگیر کرد.

مادر ذاکری، مادر مصباح و بسیاری از مادران دیگر که بعدها توسط رژیم دستگیر و اعدام شدند،‌ با شور و شجاعت در این تظاهرات شرکت داشتند.

پاسداران تظاهرات مادران را مورد حمله قرار دادند و دو تن از هواداران مجاهدین را به شهادت رساندند. ده ها تن از زنان و مادران مجروح شدند. پرتاب گاز اشک‌آور صدمات زیادی به ‌مادران وارد ‌کرد. حال مادر فراهانچی (مادر ابریشمچی) که بسیار سالخورده بود به وخامت کشیده شد. اما او و همه مجروحین دیگر دست بر نمی داشتند. همگی آمده بودند تا به بهای جان شان، ماهیت دیکتاتوری خمینی را برای مردم آشکار کنند.

پاسداران و اوباش دولتی نهایتاً نتوانستند مانع از تظاهرات مادران شجاع شوند. تظاهرات تا رسیدن به مقصد خود که دفتر آیت الله طالقانی بود ادامه یافت و با موفقیت به سرانجام رسید. این تظاهرات تأثیر به سزائی بر تحولات آن روزهای خطیر گذاشت.

تظاهرات مادران در ۷ اردیبهشت ۱۳۶۰ در تهران
تظاهرات مادران در ۷ اردیبهشت ۱۳۶۰ در تهران

مادران شجاع ایران برای افشای ماهیت سپاه پاسداران به پا خاستند
تظاهرات انجمن مادران مسلمان در تهران ۷ اردیبهشت ۱۳۶۰

۳۰خرداد ۱۳۶۰

۳۰خرداد ۱۳۶۰ سرآغاز مقاومت عادلانه مردم ایران می باشد و در سال های بعد «روز شهدا و زندانیان سیاسی» نیز نام گرفت.

سازمان مجاهدین خلق برای روز ۳۰خرداد سال ۱۳۶۰ فراخوان به تظاهرات بزرگ داد تا نسبت به سرکوب آزادی ‌ها توسط خمینی اعتراض کند. نیم میلیون تن از مردم تهران در یک تظاهرات مسالمت آمیز تاریخی شرکت کردند. این تظاهرات با حکم مستقیم خمینی که از رادیو پخش گردید به گلوله بسته شد.

از همان شب اول، بعد از سرکوب تظاهرات مسالمت آمیز مردم، ماشین کشتار خمینی آغاز به کار کرد. اولین سری اعدام شدگان را دختران دانش آموز ۱۶ و ۱۷ ساله ای تشکیل دادند که حتی حاضر به دادن اسم و اعلام هویت خود نشده بودند.

روز بعد، عکس ۱۲ تن از این دختران که هویتشان را به جلادان اعلام نکرده بودند در روزنامه اطلاعات چاپ شد و از خانواده آنها خواسته شد تا برای تحویلگیری پیکر نوجوانان اعدام شده شان به دادستانی مراجعه کنند.

بعد از سرکوب تظاهرات مسالمت آمیز مردم در ۳۰ خرداد، اعدامها جنون آسا شروع شد و به شکل حیرت انگیزی، اولين سري اعدام شدگان را دختران دانش آموز ۱۶ و ۱۷ ساله اي تشکيل دادند که حتي حاضر به دادن اسم و اعلام هويت خود نشده بودند
کلیشه روزنامه اطلاعات و دعوت از اولیاء دستگیرشدگان که بدون احراز هویت اعدام شدند

تاريخ هيچ ديکتاتوری را سراغ ندارد که شروع سرکوب و کشتار خود را با انتشار ليستی تماماً از دختران نوجوان اعدام شده زير ۱۸ سال، آن هم بدون احراز هویت، اعلام کرده باشد. اما گذشت تاریخ نشان داد که آن دختران کم سن و سال، آن مشت‌های گره ‌‌کرده، آن‌ فریادهای زنده باد آزادی و حتی نگفتن نامشان به جلادان، الگوی تازه و شگفتی در دنیای انقلاب ‌ها ارائه کرد.

الگویی بی ‌نام و نشان، معصوم و مظلوم، جسور حتی در برابر مرگ و از همه مهم ‌تر تسلیم‌ ناپذیر و پایدار. این بود که نسل شکست ناپذیری از زنان شجاع ایران ساخت.

رژیم خمینی با سرکوب خونین تظاهرات مسالمت آمیز ۳۰خرداد و شرکت کنندگان بی گناه آن، راه هرگونه آزادی بیان و فعالیت سیاسی مخالفین را بست.

شروع سرکوب خونین و مقاومت شگرف زنان در زندانها
تظاهرات مسالمت آمیز نیم میلیون تن از مردم تهران ۳۰ خرداد ۱۳۶۰

۱۳۶۰-۱۳۶۷زندانها و ماشین کشتار

این دهه را می توان خونین ترین دهه در تاریخ مردم ایران نامید. ماشین کشتار خمینی همه عرف ها را کنار زد و هیچ حد و مرزی را به رسمیت نشناخت. کودکان و دختران خردسال،‌ زنان باردار،‌ مادران ۷۰ ساله،‌ کارگر و کشاورز، دکتر و مهندس، هنرمند و ورزشکار، همه و همه به جوخه های اعدام سپرده شدند. برخی خانواده ها همه فرزندان خود را از دست دادند.

تحت حاکمیت آخوندها، حقوق زنان همه جا نصف مردان به حساب می آید. اما سهم شکنجه و خشونت برای آنها مضاعف است. آخوندهای زن ستیز وجود زنانی که با آنها مخالفت بورزند را تاب نمی آورند.

نفیسه اشرف جهانی۱۰ ساله، یکی از قربانیان کشتار کور و سنگدلانه ملایان بود که در سال ۶۰ در یک دادگاه بدوی محکوم به مرگ شد و به جوخه اعدام سپرده شد.

مریم اسدی ۱۱ ساله، افسانه فارابی ۱۲ ساله، فاطمه مصباح، شهلا قربانی، فاطمه ساجدی و فاطمه جبارزاده انصاری ۱۳ ساله و نسرین نوری مانی ۱۵ ساله نیز از دیگر دخترکان دلاوری بودند که قربانی شقاوت خمینی بودند.

دهها مادر سالخورده همچون سکینه محمدی اردحالی (مادر ذاکری) ۷۰ ساله، در میان اعدام شدگان به چشم می خورند. آنها فرازهای نوینی از مقاومت زنان شجاع ایران رقم زدند و افتخار تاریخ ایران شدند.

تحت حاکمیت آخوندها، حقوق زنان همه جا نصف مردان به حساب می آمد، مگر در زندانها که به خاطر نفس زن بودن جیره شکنجه مضاعف داشتند. آخوندهاي زن ستيز وجود زنانی که با آنها مخالفت بورزند را تاب نمی آوردند.
مادر ذاکری و فاطمه مصباح

طاهره آقاخان مقدم همراه با جنین هشت ماهه خود تیرباران شد. او یکی از ۵۰ زن باردار اعدام شده است که نامشان ثبت شده است.

مقاومت الهامبخش زنان و جیره مضاعف شکنجه
سه تن از زنان مجاهد که در هنگام اعدام باردار بودند:‌از راست معصومه عضدانلو، زهرا بیژن یار و بتول عالم زاده حرجندی

اما زنان زندانی سیاسی در این دوران آنقدر شگفتی آفریدند که ایستادگی شان به گواهی صدها زندانی، الهام بخش مردان زندانی نیز بود. آخوندها که می دیدند تصویر شکننده ای که دوست داشتند از زن ارائه کنند، در برابر اراده استوار زنان مجاهد به سختی می شکند، هرچه از سبعیت در وجود داشتند را علیه آنان به کار بستند.

حبس انفرادی طولانی مدت در گوهردشت و ایجاد شکنجه گاههایی مثل تابوت، قفس و واحد مسکونی به طور خاص برای درهم شکستن زنان زندانی طراحی شد.

زنان شجاع ایران یک انتخاب داشتند و آنهم آرمان آزادی بود. هیچکدام در شروع تصور نمی کردند که چه مصائبی پیش رویشان خواهد بود اما می دانستند که انتخابشان به هر قیمت تغییر نخواهد کرد. این بود که بهای آزادی و برابری را با همه چیزشان پرداختند.

۱۳۶۲-۱۳۶۰ نبردهای نابرابر

پس از ۳۰خرداد ۶۰، امکان حضور و فعالیت علنی و تبلیغی به طور کامل از گروه های سیاسی و به خصوص از مجاهدین گرفته شد. دفاتر رسمی مجاهدین جمع شد و خانه های پدری برای اعضاء این سازمان ناامن گردید. بسیاری دستگیر شدند و بقیه به ناگهان آواره شدند.

در اوائل دهه ۶۰، خانه های محل سکونت مجاهدین مورد حمله پاسداران قرار می گرفت و عمده ساکنان آن به شهادت رسیدند. حفظ امنیت اندک خانه هایی که مجاهدین توانستند تهیه کنند در آن فضای اختناق کاری بسیار دشوار بود. این شرایط برای زنان، به خصوص زنان باردار و مادران جوان مصائب مضاعفی داشت. اما همه آن سختی ها بهای آزادی بود که آن نسل با روی باز به آن آری گفت و شرایط را با سرفرازی از سر گذراند.

خمینی که هنوز زنده بود فکر می کرد با ضربات سنگین به اپوزیسیون می تواند، نمایش قدرت به راه بیندازد، هواداران سرسخت جنبش را مأیوس کند و مقاومت آنها را در داخل و خارج زندان در هم بشکند.

۱۹ بهمن سال ۱۳۶۰

یکی از بزرگترین حمله ها در ۱۹ بهمن ۱۳۶۰ علیه خانه محل استقرار اشرف رجوی و موسی خیابانی و گروهی از مجاهدین در زعفرانیه تهران صورت گرفت.

این یک نبرد نابرابر بین هزاران پاسدار تا دندان مسلح علیه ۲۰ رزم آور آزادی بود. اما پیشتازان آزادی با مقاومت سرسختانه، این نبرد را به یک حماسه فراموشی ناپذیر بدل کردند.

اشرف رجوی (همسر رهبر مقاومت مسعود رجوی) با طفل شیرخوارش، آذر رضایی (همسر موسی خیابانی) که باردار بود، مهشید فرزانه سا، مهناز کلانتری، ثریا سنماری، فاطمه نجاریان، تهمینه رحیم نژاد و ناهید رأفتی در این نبرد در کنار سردار شهید خلق موسی خیابانی و دیگر مجاهدین مستقر در این خانه شرکت داشتند. آنها تا آخرین نفس جنگیدند و سرفرازانه جان باختند. آنها در پایان نبردی سنگین، برگ درخشانی در تاریخ مبارزه مردم ایران برای آزادی از خود به یادگار گذاشتند.

رژیم ایران برای تضعیف روحیه هواداران مجاهدین دربند، زندانیان جوان در زندان اوین را برای دیدن پیکرهای غرقه به خون موسی خیابانی و اشرف رجوی در ۱۹بهمن۱۳۶۰ بالای سر آنها بردند. ولی آنها دچار یک اشتباه محاسبه محض بودند.

زندانیان مجاهد به پیکرهای شهیدان ادای احترام کرده و با صدای بلند در حیاط زندان، شعارهایی علیه رژیم سر دادند. در پی این واقعه نیز جلادان خمینی تعداد دیگری از مجاهدین اسیر را اعدام کرد. که ژیلا نقی زاده ۱۷ساله و صغری بزرگانفر ۲۲ساله در زمره این قهرمانان بودند.

Ashraf Rajavi
مقاومت ایران و مجاهدین به نام اشرف ره می پویند

 

 

۱۲اردیبهشت ۱۳۶۱

 

 

۱۲اردیبهشت ۱۳۶۱روزی است که در آن زنان مجاهد در یک نبرد شجاعانه نقشی شگفت داشتند.

در این روز تهران شاهد نبردهای گسترده ای بود که از شرق تا غرب و از شمال تا بخشهایی از مرکز شهر را در بر می‌گرفت.

تهاجم پاسداران از ساعت ۲ بعدازظهر با شلیک به چند خانه که محل استقرار مجاهدین بود آغاز شد.

کانون اصلی درگیری خانه ای در کامرانیه تهران بود. جایی که محل استقرار محمد ضابطی از فرماندهان ارشد مجاهدین بود. در این نبرد زنان قهرمانی چون نصرت رمضانی، پری یوسفی، زکیه محدث، فاطمه (تاجی) مهدوی ‌کرمانی و اقدس تقوی به همراه سایر مجاهدین در مقابل حمله سنگین پاسداران و کمیته چی ها مقاومت می کردند.

هم ‌زمان با درگیری کامرانیه، در یک خانه دیگر در خیابان ستارخان، فرشته ازهدی، مهین ابراهیمی، معصومه میرمحمد و مادر ایران بازرگان، دوشادوش سایر مجاهدین در برابر تهاجم پاسداران مقاومت می کردند.

در نارمک (شرق تهران) خانه ای که محل استقرار شمار دیگری از مجاهدین بود هدف حمله قرار گرفت. در زمان حمله به این ‌پایگاه، تنها یک زن جوان در آنجا حضور داشت، خدیجه مسیح. او یک تنه در برابر حملات پاسداران و مزدوران کمیته چی مقاومت می کرد.

پاسداران فکر می کردند که گروهی از مجاهدین با آنها در نبرد هستند و برای مقابله به طور مستمر نیرو وارد می کردند. اما سرانجام و در پایان درگیری، تنها جسم بی جان و پیکر سوراخ سوراخ خدیجه مسیح از خانه خارج شد.

در یک نقطه دیگر تهران، خانه محل استقرار مجاهد خلق مهین خیابانی هدف حملات ماموران قرار گرفت. مهین، خواهر سردار شهید خلق موسی خیابانی، از برجسته ترین کادرهای مجاهدین بود. مهین نیز شجاعانه در برابر مزدوران مقاومت کرد و در نهایت بر اثر شلیک آر.پی.جی از سوی ماموران جان باخت.

به این ترتیب، ۱۲اردیبهشت ۱۳۶۱ به عنوان روزی از حماسه و نبردی شجاعانه در مصاف با دیکتاتوری ضدبشری و زن ستیز حاکم در تاریخ مقاومت ایران به ثبت رسید. در این روز زنان مجاهد برگ زرینی از رزم و نبرد را در مبارزه برای رهایی مردم ایران به ثبت رساندند.

 

۱۰ مرداد ۱۳۶۱

 

۱۰مرداد ۱۳۶۱ سالروز مقاومت قهرمانانه گروهی از مجاهدین در برابر هجوم مسلحانه نیروهای سپاه و کمیته در تهران است که زنان نقشی بی بدیل در آن ایفا کردند.

صبح ۱۰مرداد ۶۱، حلقه محاصره پاسداران بر گرداگرد پایگاه های مجاهدین در تهران شکل گرفت.

به فاصله کوتاهی و پس از دریافت آخرین دستورات، تهاجم دشمن با سلاح های نیمه سنگین و صدای انفجار به این مقرها آغاز شد.

زنان شجاع و مبارزی در این روز در برابر هجوم مسلحانه دشمن ایستادگی کردند و پس از مقاومتی چشمگیر، بر اثر تراکم شلیک و انفجارها، جانشان را از دست دادند.

افسانه امینیان (آمرطوسی)، فاطمه اثنی عشری، عصمت احمدی، زبیده (ماهرخ) جعفری ثانی، سهیلا بنی‌قاضی، مریم حسینی، مریم خدایی‌ صفت، ناهید رحمانی، اعظم رضایی، طاهره زاهدی، فائزه زائریان مقدم، صدیقه کرباسی (مادر زائریان)، صدیقه شمس فرد، فاطمه مینایی میرزایی، زهره گودرزی، ناهید میری چیمه و طاهره وزیری از جمله آنها بودند.

مردم محل و آنها که این روز را کماکان در خاطر دارند، از مادر شصت ساله ای یاد می کنند که شجاعتش در رویارویی با دشمن، بی ‌نظیر بود. صدیقه کرباسی (احترام السادات زائریان) که در کنار دیگر زنان و مردان مبارز، ایستاد و تا پای جان، مقاومت کرد. مقاومتی که با گذشت ۳۸سال هنوز از یادها نرفته است.

۱۳۶۷ قتل عام ۳۰هزار زندانی سیاسی

قتل عام ۳۰هزار زندانی سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ بزرگترین جنایت علیه بشریت از پایان جنگ جهانی دوم است که مجازات ناشده باقی مانده است. جنایتی که مردم ایران آن را «نه فراموش می کنند و نه می بخشند.»

عفو بین ­الملل در گزارشی تحت عنوان اسرار به خون آغشته شده: «مرگ هزاران قربانی هنوز به ثبت نرسیده است و هزاران جنازه ناپدیدشده در گورهای جمعی بی نشان، در نقاط مختلف کشور، دفن شده است. بیش از ۳۰ سال است که مقام ها و مسئولان ایرانی از اقرار رسمی به وجود این گورهای جمعی امتناع کرده و مکان آن ها را مخفی نگه داشته اند و این موجب درد و رنج عظیم خانواده هایی شده است که هنوز به دنبال اطلاع یافتن از سرنوشت عزیزان خود و پیدا کردن اجساد و بقایای آنان هستند.»

ناپدیدسازیهای قهری در ایران همچنان ادامه دارد
گرامیداشت یاد قربانیان قتل عام سال ۶۷ در ژنو

جفری رابرتسون، قاضی سابق ملل متحد و وکیل مشهور مدافع حقوق بشر که درباره این جنایت علیه بشریت تحقیق کرده است، داستان قتل عام را چنین روایت می کند:‌

«در حالی که جنگ با عراق به پایان می رسید، زندانهای ایران که مملو از مخالفین بودند به طور ناگهانی در حالت قرنطینه قرار گرفتند. همه ملاقاتهای خانوادگی لغو و رادیوها و تلویزیونها خاموش شدند. زندانیان در داخل سلولها نگهداری می شدند و به آنها اجازه داده نمی شد برای ورزش یا حتی ویزیت به بیمارستان بروند.

تنها ملاقاتهایی که اجازه داده می شد ملاقات با یک هیأت ریش دار و عمامه دار بود که با خودروهای ب.ام.و. دولتی می آمدند. یک قاضی شرع، یک دادستان عمومی و یک نماینده (وزارت) اطلاعات.

تقریباً همه زندانیان، تک به تک به مدت بسیار کوتاه از مقابل آنها رد می شدند.

این هیأت فقط یک سوال می پرسید که مرگ و زندگی شان به جوابی که می دادند بستگی داشت.

آنهایی که استمرار وابستگی شان به مجاهدین را تأیید می کردند، چشم شان را می بستند و آنها را وارد صفی می کردند که مستقیم به سوی چوبه های دار روانه بود. بعد اجساد آنها را در کامیونهای یخچالدار روی هم انباشته می کردند تا شبانه در گورهای دستجمعی دفن شوند.

هزاران زندانی به این شکل به دست رژیم کشته شدند. بدون محاکمه، بدون فرجام و دقیقاً بدون هیچ رحمی.»

اما مقاومت زنان شجاع ایران در این آزمایش تاریخی نیز الهام بخش بود.

در گیرودار کشتارها، در  یکی از بندهای زندان اهواز دو آخوند جلاد ‌به نام‌ های جزایری و عبداللهی فریاد می‌زدند: «باید موضع بگیرید یک طرف خمینی است و یک طرف مسعود رجوی. شما در کدام طرف می‌ایستید؟»

از انتهای بند دختری چنین خروشید:‌ «زنده باد مسعود، مرگ بر خمینی‌.»

او سکینه دلفی، یک‌ قهرمان ۲۶ ساله‌ از فرزندان مردم آبادان بود.

با شنیدن خروش او، پاسداران به‌ سرش ریختند و به ‌شدت مجروحش کردند. روز بعد، ۳۴۹نفر  از بند ۳۵۰نفری آنها به ‌دار آویخته شدند.

قربانیان همه جوان و زیبا اما پرشور، آگاه و از خودگذشته بودند و با شجاعت تمام در برابر حاکمان مستبد ایستادند. آنها همه چیز را فدا کردند و بزرگترین نه تاریخی را در دفتر افتخارات زن ایرانی به خط زرین ترسیم کردند.

و به این ترتیب بود که در تابستان ۶۷ سی هزار مجاهد دلیر و بی باک که بر سر پیمان آزادی و بر عهدشان با خدا و خلق محبوبشان تا به آخر ایستاده بودند با گفتن نه به «هیئت های مرگ» در زندانهای سراسر ایران، در بزرگترین جنایت علیه بشریت به فرمان خمینی و به دست جنایتکارانی چون رئیسی و آوایی و پورمحمدی و … که هنوز در مسند قدرت هستند در یک نسل کشی سبعانه قتل عام شدند. اما نام و یادشان فریاد دادخواهی خلقی شد که امروز بعد از ۳۲ سال همچنان ناقوس مرگ دشمن را با بلندترین صدا فریاد می زند.

۱۳۷۸ خیزش دانشجویان در تهران

ساعت ۴ صبح ۱۸ تیرماه ۱۳۷۸ در حالی که دانشجویان در خوابگاه کوی دانشگاه تهران در خواب بودند، هدف یک یورش ناگهانی و وحشیانه از سوی مأموران لباس شخصی قرار گرفتند. بیش از ۱۳۰۰ نیروی انتظامی منطقه خوابگاه دانشجویان را به ‌محاصره در آوردند و صدها مأمور لباس شخصی با گاز اشک‌آور، اسلحه، باتوم و چماق به دانشجویان حمله کردند. آنها اتاق ‌ها و وسایل دانشجویان را تخریب کردند، دانشجویانی که در خوابگاه بودند را به شدت مورد ضرب و شتم  قرار دادند و تعدادی از آنها را از پنجره به پایین پرتاب کردند. در پی این حمله حداقل ۳ دانشجو کشته و ۲۰۰ تن مجروح شدند.

حمله وحشیانه به خوابگاه دانشجویان در کوی دانشگاه تهران

این حمله به دنبال اعتراض مسالمت آمیز دانشجویان روز ۱۷تیرماه به محدود کردن بیشتر مطبوعات صورت گرفت. رژیم سعی داشت با چنین حمله وحشیانه ای صدای اعتراضات را خاموش و دانشجویان را مرعوب کند. اما برعکس، این حمله تبدیل به جرقه اعتراضاتی شد که از ۱۸ تا ۲۳ تیرماه به مدت ۶ روز پیاپی ارکان حکومت آخوندی را به لرزه در آورد. دختران دانشجو فعالانه در همه این اعتراضات شرکت داشتند.

در روز ۲۰تیرماه هزاران دانشجو در تهران در اعتراض به قتل و جراحت همکلاسی هایشان تجمع کردند. آنها شعار «مرگ بر استبداد، زنده‌ باد آزادی» می‌ دادند. روز ۲۲ تیر ماه، دهها هزار دانشجوی خشمگین به سوی وزارت کشور راهپیمایی کردند.

در همین ایام، دانشجویان تبریز، اصفهان، مشهد و شیراز نیز به پشتیبانی از دانشجویان تهران دست به اعتراضات گسترده ای زدند. در سرکوب وحشیانه دانشجویان تبریز ۴ تن از آنها کشته شدند.

سرانجام پس از کشته شدن ۱۷دانشجو و دستگیری بیش از ۱۵۰۰ تن در جریان سرکوب این اعتراضات، دولت خاتمی در وحشت از تداوم تظاهرات، عملاً در سطح تهران حکومت نظامی برقرار کرد و در اکثر نقاط پایتخت نیروهای نظامی مستقر کرد. شدت سرکوب و کشتار دانشجویان، افکار عمومی را علیه دولت خاتمی که آن زمان داعیه‌ اصلاحات داشت به شدت برانگیخت.

اسامی دختران دانشجویی که در جریان این سرکوب خونین جان باختند عبارت بودند از فرشته علیزاده و روزیتا حیدری.

فرشته علیزاده، فعال دانشجویی دانشگاه الزهرا، از جمله در جریان حمله به کوی دانشگاه تهران ناپدید شد.

 

دستگیری یکی از دختران دانشجو در جریان اعتراضات ۱۸ تیر ۱۳۷۸

صحنه های مشارکت دختران دانشجو در اعتراضات ۱۸تیر ۱۳۸۷

۱۳۸۸ نقش پیشتاز زنان در خیزش سراسری

از خرداد تا دی ماه سال ۱۳۸۸ ایران شاهد خیزش ها و قیام سراسری مردم ایران بود که خواستار تغییر بنیادین در سیستم حکومتی بودند. جرقه این اعتراضات با اعلام نتایج مهندسی شده در دهمین دور انتخابات ریاست جمهوری رژیم در روز ۲۲خرداد ۱۳۸۸ زده شد.

یکی از برجسته ترین ویژگی های این قیام، شرکت گسترده زنان و دختران و جلوداری آنها در اعتراضات بود. خبرگزاریهای جهان به کرات گزارشاتی مخابره کردند که در آن تظاهرکنندگان از شهامت زنان شجاع ایران سخن گفته و نقش هدایت کنندگی آنها را می ستودند.

زنان شجاع ایران پیشاپیش صفوف شعار می دادند، نارنجک های گاز اشک آور را که از سوی مأموران به روی جمعیت پرتاب می شد دفع می کردند و به خروج مجروحین از صحنه و مداوای سریع آنان می پرداختند.

خبرگزاری فرانسه روز ۲۳خرداد گزارش داد: «جمعیت تظاهرکننده در یکی از میدانهای اصلی پایتخت شعار «مرگ بر دیکتاتور» می ‌دهند. صدها نفر دیگر در نزدیکی وزارت کشور در مرکز تهران تجمع کرده‌اند و شعار «مرگ بر دیکتاتور» سر داده‌ اند. اعتراض کنندگان به سمت پلیس سنگ پرتاب کردند و پلیس هم با باتوم به آنها پاسخ می ‌داد. تظاهرکنندگان که شامل زنان نیز بودند در خیابان ولیعصر تهران توسط پلیس ضدشورش که با موتورسیکلت به محل آمده بودند مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.»

روز ۲۵ خرداد در تهران حدود ۳ میلیون نفر به خیابان آمدند. این تظاهرات‌ بعد از انقلاب ضدسلطنتی سال ۵۷ بزرگترین تظاهرات ضدحکومتی به‌شمار می ‌رفت ولی با سرکوبی خونین از سوی پلیس ضدشورش، لباس شخصی ‌ها، بسیج و سپاه روبرو شد که در نتیجه آن تعداد زیادی دستگیر، مجروح و کشته شدند. فهیمه سلحشور، سرور برومند و فاطمه رجب پور در میان کشته شدگان در این روز بودند.

تظاهرات مردم تهران در ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ – عکس از خبرگزاری فرانسه

۳۰ خرداد، یکی دیگر از لحظات اوج اعتراضات سال ۱۳۸۸ بود. اغلب خیابان ها و میدان ‌های مرکزی تهران در کنترل نیروهای انتظامی و نظامی و لباس شخصی ‌ها بود. با وجود تهدیدهای صورت گرفته، زنان، دانشجویان و جوانان در پیشاپیش صفوف تظاهرات، اعتراض خود را در خیابان انقلاب آغاز کردند.  با یورش نیروهای نظامی و انتظامی و یگان ضدشورش و لباس شخصی، درگیری ‌های شدیدی روی داد. نیروهای حکومتی از بالای ساختمان ‌ها و پشت بام ‌ها اقدام به تیراندازی به سوی مردم می کردند. ندا آقاسلطان، مریم مهرآذین و تینا سودی از جمله کسانی بودند که در این روز به شهادت رسیدند.

در تظاهرات ۱۶ آذر ۱۳۸۸ در دانشگاه تهران، دختران دانشجو دستها را زنجیر کرده و سپر دفاع پسران می شدند که مأمورین قصد دستگیری آنها را داشتند.

همچنین در اعتراضات روز ۶ دی ماه ۱۳۸۸، زنان شجاع ایران دلاورانه در مقابل مأمورین سرکوبگر ایستادگی و مقاومت کردند. به اعتراف فرماندهان نیروی انتظامی که مکالمات شان از روی بیسیم ضبط شده است، در این روز تهران تا مرز سقوط رسیده بود. در این روز شمار بسیاری از تظاهرکنندگان از جمله دهها زن دستگیر و حبس شدند.

قیام ۱۳۸۸ با چنین جانفشانی ها و نقش مؤثری از زنان، شکل گرفت و تداوم یافت. اسامی و جزئیات مربوط به شماری از زنان و دخترانی که در جریان اعتراضات سال ۱۳۸۸ جان خود را از دست دادند، در زیر درج شده است:‌

تصاویر برخی از زنان که در جریان اعتراضات سال ۱۳۸۸ به شهادت رسیدند:‌از راست ترانه موسوی، فاطمه سمسارپور، ندا آقاسلطان، مریم سودبر و شبنم سهرابی

ندا آقاسلطان،‌ ۲۷ساله، روز ۳۰خرداد ۱۳۸۸ در محله امیرآباد تهران به ضرب گلوله مأموران رژیم کشته شد. انتشار فیلم کوتاهی از لحظات جان سپردن وی که با تلفن همراه گرفته شده بود، بازتاب گسترده ای در جهان داشت و او را تبدیل به چهره قیام ۱۳۸۸ کرد. به نوشته هفته نامه تایم، لحظه جان سپردن وی پربیننده‌ترین مرگ یک انسان در تاریخ بشریت شد.

مریم مهرآذین ، ۲۴ ساله، روز ۳۰خرداد ۱۳۸۸ در میدان آزادی بر اثر اصابت گلوله جان باخت. پیکر او به بیمارستان بقیه الله سپاه منتقل گردید. پس از جان باختن او خانواده اش تحت فشار قرار گرفتند تا اطلاع رسانی نسبت به مرگ او انجام ندهند. تاکنون مشخص نشده که پیکر او در کدام قطعه از بهشت زهرا به خاک سپرده شده است.

مریم سودبر، ۲۱ ساله، دانشجویی بود که در راهپیمایی اعتراضی ۳۰ خرداد با ضربه باتوم به سرش جان باخت. پدر او فاش ساخت که وقتی به پزشکی قانونی رفته بودند، ضربه به سر دخترشان تأیید شد اما پزشک آنجا  تصریح کرد که اگر علت اصلی مرگ را در سندشان قید کند، جسد به آنها تحویل داده نخواهد شد.

فهیمه سلحشور، ۲۵ساله، دیپلم، در ۲۴خرداد۱۳۸۸ به دلیل اصابت باتوم نیروهای بسیجی به سرش، دچار خونریزی داخلی شد و پس از انتقال به بیمارستان جان سپرد. پیکر وی در ۲۷خردادماه در قطعه ۲۶۶ به خاک سپرده شد.

فاطمه رجب پور، ۳۸ساله به همراه مادرش سرور برومند در ۲۵خرداد ۱۳۸۸ در حالي كه درون يك مهد كودك در خيابان محمدعلی جناح روبروی پايگاه بسيج گردان ۱۱۷ عاشورا پناه گرفته بودند، به علت تيراندازي نيروهاي مستقر در پايگاه بسيج جان باختند.

پریسا کلی، ۲۵ساله، در روز ۳۱خرداد ۱۳۸۸ به دلیل اصابت گلوله به گردن در بلوار کشاورز جان باخت. وی روز سه شنبه ۲تیر ۱۳۸۸ در قطعه ٢۵٩ به خاک سپرده شد.

تینا سودی، ۲۴ساله، روز ۳۰خرداد ۱۳۸۸ در میدان انقلاب براثر گلوله نیروهای امنیتی جان سپرد. خانواده وی جهت تحویل جسد تحت فشار زیادی قرار گرفتند تا اعلام کنند فرزندشان به مرگ طبیعی در گذشته است.

فاطمه براتی، دانشجو، در جریان حمله لباس شخصی‌ها به کوی دانشگاه در شامگاه ٢۴ خرداد ۱۳۸۸ مورد حمله و ضرب و شتم قرار گرفت و جان خود را ازدست داد. گفته می‌شود پیکر این دانشجو بدون اطلاع به خانواده اش و به طور مخفیانه در گورستان بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.

شبنم سهرابی، ۳۴ساله، مادر یک دختر خردسال، روز ۶دی ۱۳۸۸ در سالگرد عاشورا توسط خودروی مأموران انتظامی زیرگرفته شد. در جریان درگیری ها و اعتراضات این روز، مأموران با خودروی خود، چندبار از روی وی رد شدند. پیکر شبنم سهرابی ۲۰ روز بعد در سردخانه کهریزک به خانواه‌اش تحویل داده‌شد. مراسم خاکسپاری سهرابی تحت تدابیر شدید امنیتی در قطعه ۸۶ بهشت زهرا برگزار گردید.

فاطمه سمسارپور، در روز ۳۰خرداد ۱۳۸۸ در مقابل منزلش براثر شلیک گلوله جان باخت. در جریان این حادثه پسر و یکی از همسایگان وی نیز گلوله خورده و به شدت زخمی شدند. مأموران به خانواده فاطمه سمسارپور اجازه برگزاری مراسم در تهران ندادند.

ترانه موسوی، در روز ۷تیر ۱۳۸۸، در حوالی مسجد قبا توسط مأموران امنیتی دستگیر و سپس در محل بازداشتگاه مورد تجاوز جنسی قرار گرفت.  مأمورین حکومتی او را به شدت مضروب کردند که باعث شد او را در حال کما به بیمارستان منتقل کنند. ترانه در بیمارستان جان سپرد و مأموران حکومتی برای پاک کردن آثار تجاوز، جسد او را آتش زدند و در اتوبان کرج- قزوین رها ساختند.

۱۳۹۶ نقش زنان در قیام علیه گرانی و فساد

خیزش سراسری علیه گرانی در دی ماه ۱۳۹۶ در شهر مشهد آغاز شد و به سرعت به بیش از ۱۰۰ شهر در سراسر کشور گسترش یافت و تا سه هفته ادامه داشت. زنان شجاع ایران بار دیگر در این قیام به شکل گسترده ای مشارکت داشته و تهور زیادی از خود نشان دادند.

روز ۷ دی ۱۳۹۶، بیش از ۱۰هزار تن از مردم مشهد اعم از مرد و زن به خیابان های این شهر سرازیر شدند و علیه گرانی دست به اعتراض زدند. آنها در شعارهایشان رهبران و سردمداران رژیم ملایان را «دزد» خطاب کردند و آنها را مسبب فقر و مسکنت اکثریت مردم ایران خواندند. در مصاحبه هایی که با تظاهرکنندگان از صحنه اعتراضات مشهد انجام می گرفت، آنها از «رشادت بی نظیر» زنان در تظاهرات صحبت می کردند.

شعارهای روز اول که «مرگ بر روحانی» و «مرگ بر دیکتاتور» بود به سرعت در روز بعد به «مرگ بر خامنه ای» و شعارهای مختلف دیگر علیه ولی فقیه رژیم بالغ شد. آنها شعار می دهند «استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی»، «خامنه ای بدونه به زودی سرنگونه»، «توپ، تانک، فشفشه، آخوند باید گم بشه»…

یکی از صحنه های جسورانه در دومین روز اعتراضات توسط یک زن در شهر همدان خلق شد. او که در میان حلقه ای از مأموران امنیتی ایستاده بود فریاد کشید: «مرگ بر خامنه ای». این اولین بار بود که کسی این شعار را می داد. وی این شعار را دو سه بار دیگر با تمام وجود فریاد کشید و تکرار کرد. این زن شجاع طلسم را شکست و راه را برای سایر تظاهرکنندگان باز کرد و شعارها علیه خامنه ای اوج گرفت.

در صحنه های دیگر، زنان جوان از فرمان افسران نیروی انتظامی سرپیچی کرده و یا در درگیری با واحدهای ضدشورش در اصفهان شرکت دارند.

در تهران، دختران و زنان جوان در دانشگاه تهران فعالانه در مقابله با گارد دانشگاه و تلاش برای باز کردن درب دانشگاه و ورود به خیابان شرکت داشتند. آنها با روحیه بالا سایرین را به اتحاد و نترسیدن تشویق می کردند و با شعارهای «مرگ بر دیکتاتور» و «مرگ بر خامنه ای»‌ در پیشاپیش دانشجویان حرکت می کردند. دختران دانشجو با سر دادن شعار: «اصلاح طلب،‌ اصول گرا، دیگه تمومه ماجرا» اصل نظام را نشانه رفته و مهر باطلی بر تمامیت رژیم ملایان و همه جناحهای آن زدند.

زن جوانی که در میان گاز اشک آور در مقابل دانشگاه تهران صورت خود را پوشانده و مشتش را بلند کرده بود، تبدیل به سمبل این قیام شد.

تصویر یک دختر دانشجو تبدیل به سمبل قیام و اعتراضات سراسری دیماه ۱۳۹۶ شد

یک زن جوان در جریان اعتراضات در زنجان نیروهای امنیتی را به چالش می کشد.

در بسیاری شهرها شاهد آن بودیم که زنان با عابرین صحبت می کردند و از آنها می خواستند که به اعتراضات بپیوندند. یک زن در شهرک قدس گفت: «مرد باشید بیاید جلو. من زن سینه ام را سپر می کنم. شما به نمایندگی از تمام ملت ایران بیایید جلو.»

یک فرمانده سپاه به نقش زنان شجاع ایران در اعتراضات سراسری دی اعتراف کرد و گفت: «حلقه اصلی تحریک و شروع (اعتراضات) خانم ها بودند.»

رسول سنایی راد، معاون سیاسی سپاه پاسداران، گفت: «۸۰درصد کسانی که دستگیر شدند زیر ۳۰سال سن دارند و در این میان تعدادی هم خانم بازداشت شدند که میانسال هستند؛ در دهه ۶۰ هم آنهایی که اعتراضات خیابانی سازمان (مجاهدین) را رهبری می کردند، بیشتر خانم ها بودند و اکنون نیز حلقه اصلی تحریک و شروع خانم ها بودند. به عنوان مثال چهار نفر از این خانمها ایلام را به آشوب کشیدند.» (سایت حکومتی جهان نیوز – ۷ بهمن ۱۳۹۶)

در جریان موج دستگیری های قیام دی ماه ۹۶ بیش از ۵۰۰تن از زنان شجاع ایران و دختران دانشجو بازداشت و زندانی شدند.

دختران دانشجو در دانشگاه تهران – اعتراضات دیماه ۱۳۹۶

۱۳۹۷قیام مرداد ماه علیه گرانی

در ماه مرداد ۱۳۹۷ زنان ایران تأثیر زیادی بر موج جدید اعتراضاتی داشتند که به اعتراف وزیر کشور رژیم، ۲۷ شهر و ۱۳ استان کشور را در بر گرفت. (خبرگزاری رسمی ایرنا – ۳۰ مرداد ۹۷)

خبرگزاری فارس در گزارشی مورخ ۱۴مرداد ۱۳۹۷ می نویسد:‌‌ «چهارراه ولی‌عصر دو خانم میدان ‌داری اعتراضات را بر عهده داشتند. دو نفره در پیاده‌ رو خیابان ولی ‌عصر ایستادند و شروع کردند به فریاد کشیدن: «مردم چرا ساکتید، چرا غیرت ندارید» و … کم‌کم 10 تا 15 نفر دورشان جمع شدند و آغاز شعارها: «مرگ بر دیکتاتور» و…»

یکی از کلیپ های اعتراضات کرج، انبوه مردم از زنان و جوانان را نشان می دهد که در یک خیابان راهپیمایی می کنند. کلیپ با صدای شعارهای «زندانی سیاسی آزاد باید گردد» آغاز می شود. بعد شعارهای مختلف قاطی می شود و تشخیص اینکه چه شعاری می دهند دشوار است. زنان درست در وسط و در میانه جمعیت حرکت می کنند. آنها شروع به شعار دادن می کنند: «نترسید، نترسید، ما همه با هم هستیم». بعد صدای زنان بر همه صداهای دیگر غالب می شود و همه جمعیت یک صدا و با قدرت همین شعار را تکرار می کنند. و این زنان به این ترتیب از همه دعوت می کنند که به تظاهرات بپیوندند.

خبرگزاری حکومتی فارس زنان شجاع ایران را به عنوان نیروی محرک و موتور اعتراضات توصیف کرده و می نویسد: «در جریان اغتشاشات کرج ۲۰ لیدر شناسایی و دستگیر شدند که اکثراً از زنان بودند.» (خبرگزاری حکومتی فارس – ۱۴ مرداد ۹۷)

این خبرگزاری در جای دیگری از این گزارش خود نوشت: «نکته قابل توجه اینکه امروز هم همچون روزهای گذشته لیدر این افراد زن بود.»

این خبرگزاری وابسته به سپاه پاسداران در همین گزارش زیر تیتر «اما شروع ماجرا…» به پیوند و الگوی گرفتن زنان شجاع ایران از زنان پیشتاز در جنبش مقاومت اعتراف کرده و می نویسد: «هشتگ #زنان_برانداز همچنان داغ است و این درحالی است که این هشتگ همزمان با اجلاس منافقین و حضور مریم رجوی در پاریس با عنوان «زنان نیروی تغییر» شکل گرفته است.»

پاسدار رسول سنایی راد مسئول سیاسی دفتر عقیدتی سیاسی ولی فقیه، در رابطه با نقش زنان در جریان قیام سراسری مرداد گفت: «برای اولین بار در دستگیری های اغتشاشات ۲۸درصد زنان حضور داشتند.» وی درمقایسه با دستگیریهای قیام دیماه ۹۶ گفت: «پیش تر از این میزان دستگیری خانم ها ۵ الی ۷ درصد بود». (خبرگزاری حکومتی مهر- ۲۴ مرداد ۱۳۹۷)

تعداد زیادی از زنان شجاع ایران و دختران دانشجو در این اعتراضات نقش آفرینی کردند. در جریان قیام مرداد در ایران دست کم ۱۰۰۰ نفر توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند که شمار قابل توجهی از آنها از میان دختران و زنان شجاع ایران بودند.

۱۳۹۸قیام آتشین آبان علیه گرانی بنزین

۱۵آبان ۹۸ ایران شاهد انفجار نارضایتی عمومی بر سر گران شدن قیمت بنزین بود که ظرف چند روز به ۱۹۱ شهر در سراسر ایران گسترش یافت. ارتشی از گرسنگان، بیکاران، زنان و جوانان آزادی‌ستان، منتظر یک جرقه بود تا بر علیه ظلم حکومت آخوندی شورش کند.

ولی فقیه ملایان وارد میدان شد و با «اشرار» خواندن معترضین دستور آتش گشودن به روی مردم را صادر کرد. تک تیراندازها سر و قلب جوانان را نشانه گرفتند. استبداد مذهبی آخوندی بار دیگر دست به یک جنایت گسترده علیه بشریت زد. در بسياري از موارد براي سركوب مردم از مسلسلهاي سنگين و هلي كوپتر و تانک استفاده شد و برای جلوگیری از درز اخبار و پخش تصاویر سرکوب خونین معترضین، اینترنت قطع و شبکه موبایل مختل گردید.

بیش از ۱۵۰۰ تن کشته، حداقل ۴۰۰۰ تن مجروح و دست کم ۱۲۰۰۰ تن بازداشت شدند.

رویترز ۳۲ دسامبر ۲۰۱۹ (۲ دی ماه ۹۸) از قول مقامات وزارت کشور رژیم تعداد زنان شهید در جریان قیام آبان را ۴۰۰ نفر اعلام کرد. بر اساس گزارش خبرگزاری رویترز در میان این شهیدان ۱۷ نوجوان وجود داشتند.

سازمان عفو بین الملل در یک گزارش تکاندهنده که روز ۱۲ شهریور ۹۹ منتشر شد فاش ساخت که دستگیرشدگان در جریان اعتراضات آبان ماه تحت انواع شکنجه‌ های گسترده شامل ضرب و شتم، شلاق، شوک الکتریکی، آویزان کردن، اعدام‌های نمایشی، القای حس خفگی با آب، خشونت جنسی، تجویز اجباری مواد شیمیایی و محرومیت از مراقبت‌های پزشکی قرار گرفته اند.

این گزارش با عنوان «ویرانگران انسانیت:بازداشت‌های گسترده، ناپدیدسازی و شکنجه در پی اعتراضات آبان ۹۸ در ایران»، مستند کننده‌ی روایت‌های هولناک ده‌ها تن از معترضان، عابران و دیگر افرادی است که با خشونت دستگیر شدند، به‌نحو قهری ناپدید گشتند، در سلول‌های انفرادی و بدون امکان ارتباط با جهان بیرون نگه داشته شدند، به‌طور نظام‌مند از دسترسی به وکلای خود در طول بازجویی‌ها محروم ماندند، و بارها و بارها برای دادن «اعترافات» شکنجه شدند. این آسیب‌دیدگان، بخشی از ۷۰۰۰ مرد، زن و کودکی را تشکیل می‌دهند که توسط مقامات ایرانی طی سرکوب خونین اعتراضات و در ظرف تنها چند روز دستگیر شدند.

نقش محوری زنان در هدایت قیام – ششمین روز از قیام سراسری در ایران
زنان در پیشبرد قیام آتشین آبان ۹۸ نقش محوری داشتند

رسانه های حکومتی درباره «نقش کلیدی زنان» و «کانون های شورشی» آنها گزارش کردند. روزنامه حکومتی فارس ۲۹ آبان ۹۸ گزارش داد: «در نقاط متعدد به ویژه حومه تهران، زنان ظاهراً ۳۰ تا ۳۵ سال، نقش ویژه ای در لیدری اغتشاشات به عهده دارند… این زنان متحد الپوشش، هر یک وظیفه ای جداگانه دارند؛ یکی از شورش ها فیلم می گیرد، دیگری جلو خودروها را می گیرد و دیگری با تحریک مردم، آنها را به پیوستن به صف اغتشاش ها مجاب می کند.»

روزنامه حکومتی مشرق نیز در همین تاریخ نوشت: «در شرارتهای اخیر میدان داری زنان چشمگیر بوده و در صحنه های مختلف نقش ویژه ای در واداشتن مردم به اعمال ساختارشکنانه دارند.»

در جریان این قیام فداکاری و حضور گسترده زنان شجاع ایران خود را در آمار شهیدان زن و رده سنی آنها نشان داد. از دختران دانش آموز ۱۴ساله مانند نیکتا اسفندانی تا زنان جوان دلاوری چون شبنم دیانی، آزاده ضربی، مهناز مهدیزاده و مادرانی که ۳ الی ۶ فرزند داشتند همچون آمنه شهبازی، مینا شیخی و آذر میرزا پور زهابی.

زنان شجاع ایران پس از دستگیری در زندان نیز مقاومت چشمگیری از خود نشان دادند. حلیمه سمیری یکی از این زنان قهرمان بود که زیر شکنجه به شهادت رسید و پاسداران جسد شکنجه شده وی را جلوی درب خانه پدرش در آبادان رها کرده و رفتند.

 

اسامی جدید ۱۵شهید زن در میان شهدای قیام شناسایی می شود
تصاویر برخی از زنانی که در جریان اعتراضات و قیام آبان ۹۸ به شهادت رسیدند

 

۱۳۹۸اعتراض به کشتار مسافران بی گناه هواپیما

روز ۱۸ دی ماه ۹۸یک هواپیمای مسافربری اوکراینی ۶ دقیقه پس از بلند شدن از باند فرودگاه مورد اصابت موشکهای سپاه پاسداران قرار گرفت و سرنگون شد. همه ۱۷۶ مسافر بیگناه آن کشته شدند. ۲۸ تن از این مسافران، زنان نخبه ای بودند، که در مدارج بالای علمی قرار داشتند. دست کم ۱۱ تن از زنانی که در این فاجعه دردناک جان باختند دانشجویانی از دانشگاه های تهران، صنعتی شریف و علم و صنعت بودند. همچنین تعدادی از دکتران و اساتید زن دانشگاه های معتبر در میان این کشته شدگان بودند.

زنان نخبه در سرنگونی هواپیمای اوکراینی باشلیک سپاه سوختند وخاکستر شدند
زنان نخبه در سرنگونی هواپیمای اوکراینی باشلیک سپاه سوختند وخاکستر شدند

رژیم ملایان بعد از دو سه روز انکار اعتراف کرد که در اثر خطای انسانی هواپیما مورد اصابت قرار گرفته و این بشکه باروت نارضایتی را بار دیگر منفجر کرد.

در این تظاهرات گسترده مردم در ۱۹ استان ایران خواستار تغییر رژیم شدند. در تهران تجمعات اساساً در مقابل دانشگاه امیرکبیر و در دیگر دانشگاه های تهران بر پا شد. اعتراضاتی که پیشتازی زنان شجاع ایران، از اصلی ترین پارامترهای تأثیرگذار و تعیین کننده بود.

طی ۴ روز متوالی زنان و جوانان  ایران با شعارهایی چون،‌ «فرمانده کل قوا، استعفا استعفا» و «سپاه جنایت می کنه، رهبر حمایت می کنه» ارکان رژیم را به لرزه در آوردند. روز پنجم و در مراسم خاکسپاری جان باختگان نیز، اعتراضات ادامه پیدا کرد و دختران و زنان شجاع ایران یورش مأموران سرکوب را به صحنه اعتراض علیه آنها تبدیل کردند.

گاردین در مورد نقش زنان در این سری از تظاهرات نوشت: «یک شاهد در خصوص نقش هدایتگر زنان گفت، گروه هایی که بسیاری شان از سوی زنان هدایت می شدند، یکشنبه عصر در میدان آزادی تهران تجمع کردند. آنها برای پوشاندن چهره هایشان، از روسری و ماسک استفاده کرده بودند و با پلیس ضدشورش و مأموران لباس شخصی، مقابله می کردند.»

در جریان این اعتراضات در دیماه ۱۳۹۸، حداقل ۳۰۰تن از جمله شمار قابل توجهی از زنان بازداشت شدند.

سازمان عفو بین الملل در گزارشی به تاریخ ۲۵دی ۹۸ نوشت: «این سازمان اتهامات تکاندهنده ای درباره خشونت جنسی علیه حداقل یک زن دریافت کرده است.» سازمان عفو بین الملل تصریح کرد: «نیروهای امنیتی ایران بار دیگر به حمله شرم‌آوری بر ضد حقوق مردم ایران در حوزه آزادی بیان و تجمع مسالمت‌آمیز دست زده و به روش‌های غیرقانونی و وحشیانه متوسل شدند.»

نقش هدایتگر زنان ایران در آیینه رسانه ها
دختران و زنان شجاع ایران رو در روی نیروهای سرکوبگر رژیم در اعتراضات دی ماه ۹۸

سومین روز موج جدید اعتراضات دانشجویان و مردم ایران در ۱۷ استان ایران
اعتراضات در مقابل دانشگاه امیرکبیر

هزاران دانشجو در یک اعتراض گسترده خواستار استعفای خامنه ای شدند
هزاران دانشجو در اعتراضات گسترده خواستار استعفای خامنه ای شدند

Welcome Back!

Login to your account below

Retrieve your password

Please enter your username or email address to reset your password.

Add New Playlist